متن پاسخ: نامه شما رسید. اگر چه در لابه لای کلمات آن غم های شما نهفته بود, اما هنوز از سطرسطر آن می شد صلابت و استواری انسانی را بدب که در پشت این آینه کدر کاغذین نشسته بود و آن را برای ما می نوشت و این برای یک زن ایرانی زجر کشیده که زندگی به کام او و فلک بر وفق مراد او نبوده , علامت بسیارخوبی است و از این جهت روحیه شما جای تعریف و تحسین دارد.
با این حال مطابق بسیاری از نامه هایی که به این مرکز می آید پر از ابهامات و نقطه های کوری بود که آگاهی از آنها می توانست در پاسخ بهتر و کامل تر مددکارمان باشد.
شما نوشته اید که بیش از یک سال زندگی مشترک نداشته اید ولی اصلاً اشاره نکرده اید که علت این جدایی چه بوده است ؟ آیا رفتار شوهرتان بد بود؟ علاقه ای میان شما وجود نداشته ؟ به اجبار به این ازوداج تن داده اید؟ پای زن دیگری در میان بود؟ یا چیزهای دیگری بود که ما از آن بی اطلاعیم ؟ حتی معنی این جمله را ندانستیم . از این ها گذشته , شما نه میزان تحصیلات , نه شغل , نه میزان در آمد, نه علت ماندن در خانه پدری و نه هیچ چیز دیگر مایل بودید, می توانید جزئیات بیشتری برای ما بنویسید و پاسخ مطلوب تری دریافت دارید. برای اولین ارتباط و اولین پاسخ مطالب بسیاری در همان نامه آورده اید که پرداختن به آنها مقدمه ای طولانی تر از این را شایسته نیست .
اندیشه خود را اصلاح کنیم
این نکته ای است بسار مهم که هر انسانی به حکم انسان بودنش , یعنی موجودی که دارای عقل و شعول است باید در پی آن باشد. این که ما بدانیم دارای چه اندیشه هایی هستیم و این اندیشه ها تا چه حد در ساختن شخصیت ما دخالت دارند و این که بدانیم چه مقدار از این تفکر ها صحیح و ناصحیح است , چه مقدارشان اکتسابی است و چه مقدارشان بر اثر فشارهای محیطی بر ما غلب شده اند و... این ها مطابی است که هیچ انسانی نباید از کنار آن راحت بگذرد حکایت انسان چونان کارخانه عظیمی است که شبکه کنترل الکترونیک آن صحیح کار نمی کند و در برنامه های کامپیوتر آن ویروس راه یافته است . آیا از چنین کار خانه عظیمی انتظارتولید می توان داشت ؟ چه بسا میکروب بسیرا کوچکی که بدن یک انسان را با آن همه اسباب دفاعی و ...تضعیف و نحیف و در مانده می کند , پس چطور ممکن است یک اندیشه ناصواب باعث بیماری های روحی وجسمی فراوان نگردد؟
از شما می پرسیم : آیا تا به حال درباره شخصیت خویش اندیشیده اید؟ آیا تا به حال از خودتان تعریف صحیحی ارائه داده اید؟ آیا تا به حال پرسیده اید که زن چه جایگاهی در آفرینش دارد و خدا او را برای چه آفریده است ؟ یا تنها به اندیشه های مردمان رد مورد خود اکتفا کرده و خود را همان طور شناخته اید که مردم ارزیابی کرده اند؟
خواهر گرامی ! زشت ترین , پست ترین و نازیباترین داورها و ارزیابی ها, داوری انسان ها درباره یکدیکراست . تنها کسی که می تواند داوری صحیحی از انسان , ارزش و اهداف او داشته باشد, خالق انسان است و اوکسی غیر از خدا نیست . آیا هرگز به خدا و اهداف او از خلقت خود اندیشیده اید و سعی کرده اید همان باشیدکه خدا به همان دلیل شما را خلق کرده است ؟ به قول باباطاهر:
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل ؟ اسیر نفس شیطانی چه حاصل ؟
بود قدر تو افزون از ملائک تو قدر خود نمی دانی چه حاصل ؟
بنابراین در تمامی این لحظات تنهایی می توانید به این بیاندیشید که چه هستید؟ و چه می خواهید انجام دهید؟ یادتان باشد که تا درک نکنید چه ارزشی دارید و برای خود آن ارزشی را قائل نشوید و خودتان را ازخویش پیدا نکنید, دیگران هرگز این ارزش را به شما نخواهند داد:!
در نامه های بعدی راجح به این اندیشه ها بیشتر سخن خواهیم گفت .
انتخاب مهم : در غم و اندوه بمانیم یا از آن عبور کنیم ؟
واقعیت این است که تا وقتی زنده هستیم , می توانیم برای خودمان کاری بکنیم . بسیاری از ما گمان می کنیم وقتی بمیریم , از درد و رنج خلاص می شویم و روزهای ابری حیات به آفتابی درخشان و پر محبت مزین خواهدگشت . از این جهت در مقابل اکثر غم ها و دردها به فکر سر به نیست کردن خود می افتیم یا آرزو می کنیم زودترملک الموت را زیارت کنیم و لذا پیش از موعد ندای سر می دهیم !
این ها تماماً بیانگر این حقیقت اند که ما اولا اندیشه صحیحی درباره خود نداریم و ثانیا از نعمت حیات وهستی به عنوان بزرگ ترین هدیه خداوند به خویش , غافل و ناسپاس هستیم . به عقیده ما, مشکلات دنیای بعدی برای همان دنیا کافی است و خوشی های احتمالی و عدم وجود درد و رنج در آن , سلب مسئولیت ازپذیرش مشکلات ایت دنیایی نمی کند . هنر این نیست که بمیریم و از رنج آسوده شویم . هنر این نیست که بمانیم و در کشاکش دردها بپوسیم و به هدر برویم و زودتر از مردن واقعی به واقع مرده باشیم . هنر این نیست که به شکوا بنشینیم و با سوءظن و گمان های بیهوده نسبت به هستی , گوهر عمر را بر باد دهیم , بلکه هنر این است که تا وقتی مقرر است بمانیم , بمانیم و چون یک انسان آزاده زیست کنیم .
حال انتخاب با خود شما است . می توانید ساعاتی از روز را به بگذرانید واین واقعیت مهم را مد نظر بیاورید که . آن وقت است که روند رو به اضمحلال زمان , شما با بیدار می سازد تا تلاش کنید و قدر فرصت را پیش ازاتمام آن بدانی و نگذارید غم ها و غصه ها روزگارتان را سیاه کند. به تعبیر خیام :
مگذار که غصه در حصارت گیردوانده مجال روزگارت گیرد
مگذار کنار آب صاف و لب کشت زان پیش که خاک در کنارت گیرد
بعد از این که عنصر آگاهی را در خویش تقویت کردید, نکات زیر را به خاطر بسپارین و با تأمل و تفکر راه خویش را باز یابید.
1 یادتان باشد حوادث زندگی اجتناب ناپذیرند و ما در زندگی با انوات و اقسام این حوادث مواجه هستیم و دو راه بیشرت نداریم : ناامید و مایوس در برابر آنها سر خم کنیم و تسلیم شویم یا با جرأت و جسارت آنها رابپذیریم .
2 باید بپذیریم که زندگی در اکثر موارد دردناک است و روزگار بر وفق مراد ما نیست , ولی در انتاها و در پس تمامی این رنج ها, روشنایی امیدی وجود دارد.
3 باید یاد بگیریم که زندگی یک مبارزه است , نه تسلیم .بنابراین باید همه توانمان را در راه پیروزی وکامیابی به کار بریم .
اینها یک سری مسایل کلی بود که ما باید برای بهتر زیستن به آنها بیاندیشیم و آنها را عملاً به کار گیریم تابتوانیم موفق باشیم . متأسفانه غیر از محیط و فشارهای خاص آن , این انسان است که خود را آزار می دهد و برزخم های خود نمک می پاشد و با این که می داند چه باید بکند , خود را گرفتار اوهام می سازد و به یأس وبدبینی روی می آورد.
چگونه خود را آزار می دهیم ؟
روان شناسان دلایل فراوانی برای این معنا بر شمرده اند که ما به طور خلاصه به آن اشاره می کنیم :
1 : یعنی دچار احساساتمان می شویم و خیال می کنیم با پافشاری برعقیده خود,دارای ارزش و اعتبار بیشری می شویم . گمان می کنیم زندگی سراسر درد و ماتم است و اکگر کسی غیر از این بگوید, می گوییم معنی زندگی را خوب درک نکرده است .
2 : ناخودآگاه به یاد گذشته می افتیم . روزهای خوب دیروز ما را متأثر می کند و روزهای تلخ آن ما را به خشم می آورد و درگیر هیجانمان می سازد.
بسیاری از ما هنوز از یاد آوری صحنه های ناراحت کننده روزهایی قبل دچار تأثر می شویم و کنترلمان را ازدست می دهیم .
3 : این هم درد بزرگ است . تجربیات تلخ پیشین ما را از آینه د بیمناک می سازد و جرأت و روحیه را از ما باز می ستاند. در نتیجه سبب می شود که ما آینده را نیز استمرار غم ها و رنج های گذشته ببینیم و از آن مأیوس شویم .
4 : همواره میان و فاصله فراوانی وجود دارد.ایده آلیست بودن اگر چه چیز خوبی است , ولی اگر به افراط کشیده شود, دیوانه کننده و غیر قابل تحمل است .
5 : این نوعی حساسیت است که از احساس ضعف نشأت می گیرد, انسان همواره در پی این معنا است که منظور فلان کس از ن حرف یا آن عمل چه بود و به چه دلیل فلان کار انجام داد؟
6 : این نکته دقیقاً معلول علت بالایی است . ما گمان می کنیم دیگران در پی آزار ما هستند و سعی می کنند مار را به هر وسیله ممکن , حتی نگاه کردن و لبخند زدن و ... تحظئه و محکوم نمایند و عذاب دهند.
7: همواره فاشر اندوه ها ما را به جایی می رساند که خود را می دانیم که . بسیاری از ما عادت کرده ایم که مشکلاتمان را عظیم تر از آنچه هستند, بینگاریم و در تنهایی خویش بر آنها افسوس بخوریم و گریه کنیم و ازپوست گلفتی خود در تحمل آنها به تعجب آییم .
8 : احساس گناه , پشیمانی , ترس , بیهودگی و بی فایدگی , محبوب نبودن , منفور بودن و... اینها چیزهایی است که افکار صحیح ما را تحت تأثیر قرار می دهند و دیدگاه های مثبت را در ذهن ما نابودمی سازند.
9 : به انزوا پناه می بریم , چراغ ها را خاموش می کنیم ; دوست داریم هوا ابری و دلگیرباشد; به موسیقی های غمگین گوش می کنیم ; خود را به رختخواب می سپاریم , سردردهای مزمن می گیریم ; ازشنیدن صدای خنده و شادی از آن سوی درها غمگین می گردیم و از این که دیگران احساس کنند در خواب هستیم و خسته ایم یا بیمار, خشنود می گردیم :
10: می نشینیم و می گذاریم اوقات عمر بگذرد و گمان می کنیم سرنوشت ما همین است که هست و کاری نمی شود کرد!
11: فکر می کنیم با نادیده گرفتن نیازها و انکار آنها راحت تر زندگی می کنیم . سعی می کنیم نیاز را در خوادمان نابود سازیم و عینک بر چشمان خود بزنیم .
خواهر گرامی ! یازده مورد گذشته مه مترین عوامل ناکامی در زندگی و فرو رفتن در غم و غصه است . ما برای شروع یک زندگی موفق نیازمند این معنا هستیم که به این موارد فکر کنیم و تصمیم جدی بر ترک غمو اندوه وساختن زندگانی جدیدی بگیریم .
در ابتدای نامه برایتان نوشتیم که هنوز از کلمات شما صلابت و استواری هویداست و در انتهای این نامه به شما می گوییم که خوب وقتی را برای نجات خویش انتخاب کرده اید. همین که می خواهید صبور باشید وتحمل کنید و شاد زیستن را بیاموزید و خوب زندگی کنید, نشانه این است که نمی خواهید زندگی را مفت بر باددهید.
این نامه , در حقیقت آغاز یک مجموعه مباحثات دو طرفه است که اگر خدا بخواهد میان شما و واحد پاسخ به سئوالات بر قرار خواهد شد. ما با توجه به انگیزه های شما رد یافتن راه بهتری برای زندگی و با اهتمام شما دراصلاح افکار و ارائه معنای بهتری از زندگی به شما نکات بسیار مهمی را در زندگی مادی و معنوی یادآورخواهیم شد. بنابراین از هم اکنون بر مصاحبت صمیمانه این واحد می توانید حساب کنید.
در مورد آن خانم هم که وصفش را در آخر نامه آورده اید, باید بگوییم تا یقین به گناه ایشان پیدا نگرده اید,اصلاً نباید به ایشان سوء ظن ببرید, خصوصاً نباید درباره آن با کسی سخنی بگویید, ولی اگر یقین پیدا کردید,می توانید در صورتی که تأثیر گذار باشد, او را از منکری که انجام می دهد, نهی کنید و امر به معروف نمایید: درغیر این صورت تکلیفی بر گردن شما نیست . در آخر سفارش می کنیم که درصدد کشف حقیقت و حصول یقین نباشید و خدای نکرده در این کار تجسس نکنید.
سر آخر امیدواریم خداوند شما و سایر برادران و خوهران ایمانی ما را در پناه خویش حفظ فرماید و به همه ما صبر در برابر مشکلات و احر در ازای صبوری هامان عطا نماید. تا نامه ای دیگر و کلامی دیگر به خدایتان می سپاریم .
نظر بدهید |
محبت و عشق ورزیدن از نظر اسلام چگونه است و آیا عشق مجازى مىتواند پلى براى رسیدن به حقیقت باشد؟
سوال : سوالم اینه،چی کار کنم رابطه ام زودتر تموم بشه که نه به من آسیب برسونه و نه به اون؟
جواب :
باعرض سلام و تشکر
اینکه شما از مشکلات و کمبودهای زمینه ساز ارتباطهای بی هدف رنج نمی برید بسیار خوشحالیم و به این موضوع افتخار می کنیم اما به هر حالی کسی که قصد ابراز علاقه ، عشق و دوست داشتن نسبت به فردی دارد باید قبل از سرمایه گذاری عاطفی و احساسی موقعیت را به طور دقیق ارزیابی می کند و از راه مناسب و منطقی وارد می شود مثلا اگر شما دچار بیماری قند باشید از طرفی عاشق شیرنی باشید و دکتر شما را منع کرده باشد از خوردن می گویید چون من علاقه دارم و عاشق شیرینی هستم باید آنرا بخورم؟ پس صرف عشق و علاقه که بسیاری از روان شناسان عشق را نوع جنون و مریضی می دانند نمی تواند رابطه پر ریسک شما را توجیه کند و باید عشق و علاقه توسط منطق و عقل هم تأیید شود تا باعث نابودی نشود . اما در زیر راهکارهای فراموش کردن عشق های بی هدف و پاتولوژیک مطرح شده است امید است با پشتکار هر چه تمام این تکنیک ها را عملیاتی کنید:
1- سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و... و آنها را محو کنید.
2- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدن را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند . شما با تهیه لیستی از نقاط منفی ایشان و مشکلاتی که الان و بعد از ازدواج با ایشان برای شما ایجاد خواهد کرد را بنویسید و هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس ناراحتی و یا به عبارتی تنفر از ایشان ایجاد شود
3- درباره امتیازات این جدایی و خوبی های جدا شدن از ایشان نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان ازدواج نکرده اید مطالبی را یاد داشت کنید.
4 - در حال حاضر به هیچ وجه اقدام به ازدواج نکنید زیرا ممکن است انگیزه انتقام جویی و یا با هدف بهتر شدن وضعیت روحیتان و نه با هدف عشق و علاقه منطقی این ازدواج صورت بگیرد پس سعی کنید حداقل دوماه با انجام این تکنیک ها افکار و تصاویر مربوط به ایشان را از ذهنتان پاک کنید به حدی که اصلا تصویر ذهنی ایشان را به خاطر نیاورید و بعد هم حتما با یک مشاوره برای کمک به یک ازدواج عاقلانه کمک بگیرید.
5- سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید.
6- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از این تکنیک را باید با دقت ارسال فرمایید.
7- ساعات و لحضاتی که شما ارتباط داشته اید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید.
8- هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، باعجله از آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید.
9- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید.
10 - شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد.