خداوند متعال در قرآن مجید در سوره مؤمنون و معارج ضمن بیان صفات مؤمنین و صفات اهل بهشت، بیان می کند: «و آنها که دامان خویش را (از بىعفّتى) حفظ مىکنند، (*)جز با همسران و کنیزان (که در حکم همسرند آمیزش ندارند)، چرا که در بهرهگیرى از اینها مورد سرزنش نخواهند بود! (*)و هر کس جز اینها را طلب کند، متجاوز است! (*) » و از این آیات حرمت استمناء استفاده می شود چرا که «استمناء» نیز بهره گیری جنسی از غیر راههایی است که در آیه مجاز شمرده شده است.
علاوه روایات زیادی از ائمه معصومین(ع) بر حرام بودن آن دلالت دارد. از این عمل در روایات با عناوین و اسامی مختلفی مثل دلک (مالیدن آلت با دست )،بازی با آلت (عَبِثَ بِذَکَرِهِ )، الْخَضْخَضَةِ، النَّاکِحُ نَفْسَهُ (ازدواج با خود) و نَاکِحُ الْکَفِّ (ازدواج با کف دست) تعبیر شده است. در اینجا به چند روایت اشاره می کنیم:
1-امام صادق (ع) در باره مردی که با چهارپایان نزدیکی می کند یا از راه مالیدن آلت تناسلی با دست جنب می شود فرمود :این کارها و شبه آن زنا هستند. [2]
2- امام صادق (ع) فرمود : مردی را پیش حضرت علی(ع) آوردند که با آلت خود بازی کرده (و به این طریق خود را ارضا می کرد)، حضرت آنقدر بر روی دست های او زدند که دستانش قرمز شد و سپس با بوجه بیت المال او را متأهل نمودند.[3]
3- امام صادق (ع) در جواب مردی که در باره "خضخضه"( استمناء با دست) از او سؤال کرد، فرمود: این کار از گناهان بزرگ است و ازدواج با کنیزان از چنین کاری بهتر است.[4]
4- ابو بصیر گوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: خداوند در روز قیامت با سه گروه حرف نمی زند و به آنان نظر نمی کند و آنان را از گناهان پاکیزه نمی سازد و برای آنان عذابی دردناک است ، یک از آن گروه کسانی هستند که با خود نکاح (استمناء) کرده اند.[5]
5- از امام صادق (ع) در باره خضخضه"( استمناء با دست) سؤال شد، در جواب فرمود: گناه بزرگی است که خداوند متعال در کتابش (قرآن) از آن نهی کرده است و کسی که چنین کاری را انجام دهد مثل این است که با خود ازدواج کرده باشد و اگر من بدانم که کسی این کار را انجام داده است با او غذا نمی خورم! سؤال کننده عرض کرد: ای پسر رسول خدا نهی خداوند متعال در کتابش را برای من بیان کنید ! حضرت فرمود: این آیه که می فرماید : کسی که از غیر این (راه های مجاز های شرعی برای نیاز های جنسی خود) استفاده کند ظلم کرده است...[6]
6-پیامبر اکرم (ص) فرمود: کسی که با کف دست خود ازدواج کند (استمناء با دست) از رحمت خدا به دور است.[7]
این بخشی از روایاتی است که به خوبی دلالت بر ناپسند بودن و حرمت استمناء و خود ارضایی دارد.
یکی از علت های این که اسلام چنین کاری را حرام کرده است ضرر های جسمی و روحی و روانی زیادی است که در این عمل وجود دارد و امروزه علم توانسته است بخشی از آن را کشف کند. علت های دیگر آن ممکن است در آینده کشف و روشن شود.
[1] - مجمع الرسائل محشی(همراه حاشیه)، صاحب جواهر الکلام(ره)، ج 1، ص 447، مسئله ی 1411؛ مناسک محشی، شیخ مرتضی انصاری(ره)، ص 34؛ مناسک محشی، امام خمینی(ره)، ص 163، ص 334.
[2] - وسائلالشیعة ج : 20 ص : 352 بَابُ 28- بَابُ تَحْرِیمِ الِاسْتِمْنَاءِ حدیث25805- وَ قَدْ تَقَدَّمَ حَدِیثُ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یَنْکِحُ بَهِیمَةً أَوْ یَدْلُکُ فَقَالَ کُلُّ مَا أَنْزَلَ بِهِ الرَّجُلُ مَاءَهُ مِنْ هَذَا وَ شِبْهِهِ فَهُوَ زِنًا.
[3] - وسائلالشیعة ج : 20 ص : 352 بَابُ 28- بَابُ تَحْرِیمِ الِاسْتِمْنَاءِ حدیث25805 مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أُتِیَ بِرَجُلٍ عَبِثَ بِذَکَرِهِ فَضَرَبَ یَدَهُ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ زَوَّجَهُ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ.
-[4] وسائلالشیعة ج : 20 ص : 353 حدیث25808- وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَضْخَضَةِ فَقَالَ هِیَ مِنَ الْفَوَاحِشِ وَ نِکَاحُ الْأَمَةِ خَیْرٌ مِنْهُ.
[5] - وسائلالشیعة ج : 20 ص : 354 حدیث 25810 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْنٍ عَنْ أَبِی نَجْرَانَ التَّمِیمِیِّ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ لَا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ النَّاتِفُ شَیْبَهُ وَ النَّاکِحُ نَفْسَهُ وَ الْمَنْکُوحُ فِی دُبُرِهِ.
[6] - مستدرکالوسائل ج : 14 ص : 356باب23- بَابُ تَحْرِیمِ الِاسْتِمْنَاءِ حدیث - 16947 1- فِقْهُ الرِّضَا، ع أَبِی قَالَ سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنِ الْخَضْخَضَةِ فَقَالَ إِثْمٌ عَظِیمٌ قَدْ نَهَى اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ فِی کِتَابِهِ وَ فَاعِلُهُ کَنَاکِحِ نَفْسِهِ وَ لَوْ عَلِمْتُ مَنْ یَفْعَلُ مَا أَکَلْتُ مَعَهُ فَقَالَ السَّائِلُ فَبَیِّنْ لِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ نَهْیَهُ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ وَ هُوَ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ فَقَالَ الرَّجُلُ أَیُّمَا أَکْبَرُ الزِّنَى أَوْ هِیَ قَالَ ذَنْبٌ عَظِیمٌ ثُمَّ قَالَ لِلْقَائِلِ بَعْضُ الذُّنُوبِ أَهْوَنُ مِنْ بَعْضٍ وَ الذُّنُوبُ کُلُّهَا عَظِیمَةٌ عِنْدَ اللَّهِ لِأَنَّهَا مَعَاصِی وَ أَنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مِنَ الْعِبَادِ الْعِصْیَانَ وَ قَدْ نَهَانَا اللَّهُ عَنْ ذَلِکَ لِأَنَّهَا مِنْ عَمَلِالشَّیْطَانِ إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِیرِ.
[7] - مستدرکالوسائل ج : 14 ص : 356باب23-حدیث 16948- 2- عَوَالِی اللآَّلِی، قَالَ النَّبِیُّ ص نَاکِحُ الْکَفِّ مَلْعُونٌ.
نظر بدهید |
تکلیف برای ارضای غرایز چیست؟
در ابتدا باید پرسید که چه کسی گفته امروز امکان ازدواج فراهم نیست؟
چگونه این تفکر در ذهن ما جای گرفته است؟ عدم امکان را چه کسی به ما تحمیل کرده است؟ آیا واقعاً این گونه است؟
مطمئناً غریزه جنسی از نیرومند ترین غرایز در وجود انسان است که خداوند آن را در وجود وی قرار داده و اهداف و مصالح خاصی نیز بر آن مترتب است.
به خاطر وجود همین غریزة نیرومند است که انسان گرایش به جنس مخالف می یابد و با همة مشکلاتی که وجود دارد یا تصور می شود به ازدواج روی می آورند و حاضرند بسیاری از سختی ها و مشکلات را به خاطر آن تحمّل کنند یا برخود هموار نمایند و از بسیاری از خواسته های خود یا خودخواهی ها بکاهند.
در توضیح المسائل آمده: اگر کسی به جهت زن نداشتن به گناه می افتد بر او واجب است ازدواج کند.
در بسیاری مواقع عدم امکان ازدواج مشکل بودن آن از طرف خودمان است یعنی دختران یا پسرانی که می خواهند ازدواج کنند سخت گیری های بی موردی دارند که با توجه به اهمیت این مسئله باید تعدیل شده و آرزوها و خواسته ها را کمتر نمایند.
بعضی از مشکلات مربوط به فرهنگ جامعه است یا از طرف پدر و مادر و خواسته های غیر منطقی که دارند، تحمیل می شود و یا به نوعی در ذهن اشخاص القا می شود که رفع این مسائل نیز نیاز به تلاش جوانان دارد تا زمینه های مناسب و مساعد را آماده سازند.
در هر حال جوانان هستند که باید برای خود چاره ای بیندیشند که آیا خویش را تسلیم گناه با همه عواقب و دور شدن از رحمت الهی کنند، یا این که زمینه و شرایط ازدواج را فراهم آورندو یا اگر در مدتی که این زمینه فراهم نیست عفت و پاکدامنی را پیشه سازند در عین حال که به فکر ایجاد زمینه و آمادگی هستند.
پیامبر اسلام فرمود: از گروه جوانان هر یک از شما که قدرت ازدواج دارد حتماً اقدام کند زیرا بهترین وسیله است که چشم را از نگاه های آلوده و عورت را از بی عفتی محافظت می کند.( مکارم الاخلاق، ص 100.)
در عین حال قرآن مجید راه مقابله با طغیان غریزه جنسی را در صورت فراهم نبودن زمینة ازدواج عفت پیشگی و یا خویشتن داری در امور جنسی می داند و می فرماید: آن ها که وسیلة ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بی نیاز کند.( نور (24) آیة 33)
البته این امر نیاز به مقاومت سرسختانه دارد که در روایات به عنوان جهاد اکبر مطرح شده است.
تسهیل کنترل غریزة جنسی در گرو اموری است:
1ـ طرد افکار شیطانی: مشکل ترین مرحلة رویارویی با انحراف جنسی سالم سازی اندیشه و پرهیز از افکار شهوی است. امام علی(ع) می فرماید: «کسی که در اطراف گناه بسیار بیندیشد، سرانجام به آن کشیده خواهد شد . (غررالحکم، ج 5، ص 321)
2ـ پر کردن اوقات فراغت با مطالعه، تفریح، مسافرت و غیره.
3ـ کنترل چشم و دل: نگاه راهبر دل و دام شیطان و بذر شهوت است. برای مهار غریزة جنسی باید از دیدن آن چه که میل جنسی را تحریک می کند خودداری کرد. امام علی(ع) می فرماید: بهترین عامل رو گردانی از شهوات، فروبستن چشم ها است . (همان، ج 6، ص 164.)
4ـ عدم آمیختگی زن و مرد: همنشینی زن و مرد و همسخن شدن و خلوت کردن با یکدیگر زمینة لغزش را فراهم می کند.
5 ـ کم خوری: یکی دیگر از راه های کنترل غریزة جنسی دوری از پرخوری است. از این رو در روایات اسلامی از روزه داری به عنوان عامل تعدیل غریزة جنسی یاد شده است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: ای جوانان، هر یک از شما قدرت ازدواج دارد ازدواج کند و اگر قدرت ندارد روزه بگیرد، زیرا روزه گرفتن برای کنترل شهوت مفید است».(بحارالانوار، ج 100، ص 220)
6 ـ یکی از راه های آرام کردن طوفان غریزة جنسی در انسان، ورزش و فعالیت بدنی است، زیرا ورزش مقدار فراوانی از انرژی های بدنی و فکری انسان را به خود اختصاص می دهد و از مسایل دیگر کم می کند.
7 ـ آخرت گرایی: توجه به پاداش اخروی دربارة کسانی که دامن خود را از گناه پاک داشته اند. امام علی(ع) می فرماید: «کسی که به بهشت علاقه دارد، خواهش های نفس و شهوات را فراموش کند . نهج البلاغه، قصار 30.
8 ـ یاد مرگ: رسول خدا(ص) اصحاب خود را دربارة مرگ بسیار سفارش می کرد و می فرمود: زیاد مرگ را یاد کنید، زیرا یاد مرگ شکنندة لذات نفسانی و مانع میان تو و شهوات است .
چگونه می توانیم به هنگام گناه ، خود را کنتر ل کنیم؟
1- تصمیم جدی و قاطع بر گناه نکردن تا انسان عزم راسخ بر ترک گناه نداشته باشد، چندان توفیقی در عدم ارتکاب گناه به دست نمی آورد.
2- ترک زمینه گناه: پیشگیرى از گناه آسان ترین راه مبارزه با گناه است . جوانى که مى خواهد گناه نکند باید خود را از صحنه هاى گناه دور نگه دارد.
3 - ترک مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى که باعث مىشوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز کرد.
4- ترک فکر گناه: ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد. ازاینرو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مىآید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد مىنماید و بعد از شوق ارادهى عمل سپس خود گناه محقق مىشود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به کارى نباشد انسان مرتکب آن کار نمىگردد.
5- اشتغال به برنامه شبانهروزى: حتما باید شبانهروز خود را با برنامهریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنیم و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشیم تا نفس، ما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسههاى نفس و شیطان به سراغ انسان مىآید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مىکشاند
6- تفکر در عواقب زیان بار گناه: اگر انسان توجه کامل داشته باشد که معصیت افزون بر آثار سوء دنیوی، چه عذاب های غیر قابل تحمل اُخروی به دنبال دارد مطمئناً از گناه دوری می جوید.
7- باور کردن این که شیطان و نفس امّاره دشمن انسانند : وقتی انسان یقین پیدا کرد که اینان دشمن اویند، به حرف آنان گوش نداده و گناه نمی کند. قرآن می فرماید: ای بنی آدم، آیا با شما پیمان نبسته بودم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شما است؟!.( یس (36) آیة 60)
در آیة دیگر فرمود: نفس اماره بسیار وادار کننده به بدی است.( یوسف (12) آیة 14)
7- زیاد سبحان الله و لا اله الا الله گفتن، که باعث می شود شیطان از انسان دور شود. وقتی شیطان از انسان دور شود، دیگر گناه نمی کند.
8- نماز نماز آدمى را از کارهاى زشت و گناه باز مى دارد.( عنکبوت (29) آیهء 45)
چطور میتوانیم شیطان را از خود دور کنیم؟
برای رویارویی با وسوسه های شیطانی، ابتدا باید دشمن و راههای نفوذ او را شناخت و او را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گامهای نهایی او را به اسارت کشید. در این جهت راههای مبارزه با وساوس شیطانی عبارتند از:
1- نگهبانی و مراقبت: شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راه های مراقبت عبارتند از:
تقوا پیشگی: تقوا را لباسی بر اندام جان آدمی است که آن را به خوبی می پوشاند و حفظ می کند: لباس التّقوی ذلک خیر بهترین جامه تقوا است.
کنترل اعضا و جوارح: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهای ورودی به قلب اند. پس باید اینها را کنترل کرد.
محاسبه: بعد از کنترل نوبت به محاسبه می رسد، یعنی برای جبران ضعفها و برنامه ریزی برای آینده ارزیابی لازم است.
2- واکنش مناسب: در برابر هر وسوسهای باید واکنش مناسب صورت گیرد.
3- استعاذه: در برابر هجوم وسوسههای شیطان، لازم است به پناهگاهی مطمئن پناه ببرید و آن توجه به خدا و یاد او است. قرآن مجید می فرماید: "اگر از شیطان وسوسهای به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنوای دانا است".( اعراف (7) آیه 200)
4- مجهز شدن به تجهیزات: در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلح باشیم. برخی از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت می فرماید: "آیا شما را آگاه کنم بر کاری که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله می گیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آری. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه می کند و صدقه، کمرش را می شکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را می برد و استغفار بند دلش را می برد".( سفینة البحار، ج 2، ص 64)
5- آشنایی با دامهای شیطان: برای رهایی از وساوس شیطانی باید مواظب دامهای او بود. یکی از دامهای خطرناک شیطانی، دوستی اجانب و افراد نامحرم و ایجاد ارتباط گفتاری لمسی با انها است .
6- انجام یک سری مستحبات مثلاً همیشه با وضو بودن و زبان را به ذکر مخصوصاً "لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلی العظیم" عادت دادن.نیز خواندن قرآن در اوقات مختلف.
7- خود را از بیکاری، تنهایی و عوامل وسوسهانگیز دور نگه داشتن.
8- ذهن را همواره به امور ارزشمند متوجه ساختن و عادت دادن.
9- مطالعه و تفکردربارة خدا و قیامت.
10- به طور منظم مثلاً هفتگی به زیارت اهل قبور رفتن و نسبت به عاقبت
بحث از فلسفه احکام و قوانین و مقررات اسلامی از مهمترین بحثهایی است که امروز با آن سر و کار داریم. مطالعه متون اسلامی مانند قرآن و احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع)، و گفتگوهای اصحاب و یاران آنها نشان میدهد که همواره بحث از فلسفه احکام در میان آنها رایج بوده است و باید هم چنین باشد، زیرا آنان روش قرآن را یک روش استدلالی و منطقی و آزاد میدیدند و به خود حق میدادند. در مباحث مربوط به احکام نیز از این روش استفاده کرده و سؤال از فلسفه احکام کنند.
البته ما درباره فلسفه احکام الهی بحث میکنیم تا به ارزش و اهمیت و آثار مختلف آنها آشناتر شویم، نه برای آن که ببینیم آیا باید به آنها عمل کرد یا نه؟ این مسأله درست به این میماند که از طبیب حاذق معالج خود در حالی که به علم و دانش و تخصص او ایمان داریم توضیحاتی درباره فوائد داروهایی که برای ما تجویز کرده و چگونگی تأثیر آنها میخواهیم تا آگاهی و علاقه بیشتری به آن پیدا کنیم، نه این که به کار بستن دستورات او مشروط به توضیحات قانع کننده او باشد، زیرا در این صورت باید خود ما هم طبیب باشیم.
اکنون با توجه به این مقدمه میگوییم که احکام و مقررات دینی هم چون نسخههایی است که پیامبران الهی و پیشوایان دین از طرف خدا، برای بشر آوردهاند تا سعادت و خوشبختی آنان را از هر جهت تأمین نمایند.
بدیهی است وقتی که ما اعتقاد داشته باشیم که این احکام از علم بی پایان خدا سرچشمه گرفته و به حکمت و لطف و مهربانی خدا ایمان داشته باشیم،
و نیز بدانیم که پیامبران خدا، در تبلیغ و رساندن احکام به هیچ نحو گرفتار خطا و لغزشی نمیشوند؛ یعنی به معصوم بودن آنها معتقد باشیم، در این صورت با کمال جدیت و بدون هیچ اضطراب در عمل کردن به دستورات دینی میکوشیم و هیچ نیازی نمیبینیم که از خصوصیات فلسفه احکام و مقرراتی که قرار داده شده است سؤال نماییم
آری اگر کسی در وجود خدا، یا علم و دانش و حکمت او، یا در حقانیت انبیاء و معصوم بودن آنها تردید داشته باشد، لازم است قبل از این سؤال، در اصل اعتقاد به خدا و صفات کمالیه او و حقانیت پیامبران الهی و صفات آنها وارد بحث شود.
البته ما نمیگوییم کسی نباید از فلسفه احکام سؤال کند و یا نباید به دنبال تحقیق و جستجو برآید، زیرا شکی نیست که هر کسی این حق را دارد که با تمام وسائل ممکن برای آگاهی از اسرار احکام و قوانین دینی بکوشد و خوشبختانه امکانات زیادی هم برای این کار موجود است. چنان چه در قسمتی از آیات قرآن مجید و بسیاری از کلمات پیشوایان بزرگ دین ما توضیحاتی درباره فلسفه احکام وارد شده است، ولی نباید هرگز انتظار داشته باشیم که با معلومات محدود بشری به تمام جزئیات اسرار و فلسفه احکام دست یابیم، زیرا این احکام از مبدئی سرچشمه گرفته است که تمام علوم و دانشهای وسیع امروز، در برابر او حکم قطره در برابر دریا را هم ندارد، و اساساً ناچیزی معلومات ما در برابر مجهولات مطلبی است که امروز دانشمندان بزرگ دنیا با صراحت کامل به آن اعتراف میکنند. بنابراین اگر ما تمام کوششهای لازم را برای آگاهی از فلسفه یک حکم به کار بردیم ولی مطلب قابل توجهییبه دست نیاوردیم، هرگز نمیتوانیم آن حکم رانادیده بگیریم ویا بگوییماین حکم هیچ فایده و مصلحتی ندارد چون این که مامصلحت آن رادرک نکنیم غیر از آن است که آن حکم مصلحتی نداشته باشد.
حضرت رضا(ع) میفرماید:
انا وجدنا کل ما احل الله تبارک و تعالی ففیه صلاح العباد و بقائهم و لهم الیه الحاجة التی لا یستغنون عنها و وجدنا المحرم من الاشیاء لاحاجة للعباد الیه و وجدنا مفسداً داعیا الی الفناء و الهلاک{ علل شرایع، ج 1، ص 13}
ما میبینیم که خدای متعال چیزهایی را حلال کرده است که مردم در زندگی و ادامه آن به آنها نیازمند هستند و برای آنان مصلحت و فایدهای دارد و چیزهایی را حرام کرده است که علاوه بر این که مورد نیاز بشر نیست، موجب فساد و فنا و نیستی او میباشد.
و بر همین اساس دانشمندان میگویند، احکام شرع تابع مصالح و مفاسد است، یعنی هیچ چیزی بدون جهت حلال و یا واجب نمیشود، این طور نیست که خدا مثلاً شراب را بی هیچ مفسده و ضرری حرام و یا نماز صبح را بی هیچ مصلحت و فایدهای واجب کرده باشد. البته وقتی گفته میشود فلان کار به مصلحت بشر است نباید فقط فواید جسمی و بهداشتی به نظر بیاید، بلکه فواید جسمی، روحی، فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی و هر نوع فایده دیگر که فرض شود را در نظر گرفت. مثلاً در مورد زکات، امامان(ع) به فواید اجتماعی آن نیز اشاره کردهاند.
امام رضا علیه السلام میفرماید:
و علّة الزکوة من اجل قوت الفقراء و تحصین اموال الاغنیاء
و نیز امام ششم(ع) میفرماید:
ان الله عزوجل فرض للفقراء فی المال الاغنیاء ما یسعهم... و لو انا الناس ادّوا حقوقهم لکانوا عایشین بخیر.
و در حدیث دیگر میفرماید:
و لو ان الناس ادّوا زکوة اموالهم ما بقی مسلم فقیراً محتاجاً
خلاصه معنای این چند حدیث این است که خدای متعال با مقرر کردن قانون زکوة خواسته است نیازمندیهای فقرا و مستمندان برطرف گردد و اموال اغنیا محفوظ بماند و همه مردم زندگی رضایت بخش داشته باشند و اگر مردم زکوة و سایر حقوق مالی را میپرداختند هرگز فقیر و نیازمندی در جامعه مسلمین پیدا نمیشد، و همه با خیر و خوبی زندگی میکردند.
گفتنی است در موارد زیادی فلسفه اصول احکام و واجبات و محرمات، مثل فلسفه تحریم شراب (که مضرات جسمی و روحی آن از نظر علم هم ثابت شده است) و وجوب نماز و زکوة و وضو (که یکی از فلسفههای وضو همان نظافت و پاکیزگی است) برای ما روشن است، ولی فلسفه خصوصیات آنها به طور کامل برای ما روشن نیست.
مثلاً نمیدانیم که چرا نماز صبح دو رکعت و نماز ظهر و عصر چهار رکعت است؟ چرا موقع وضو باید دستها را از بالا به پایین بشوییم؟ و چرا وقتی گندم به یک حد معلومی رسید زکوة دارد؟ و همچنین... ولی یقین داریم که آنها بدون فایده و مصلحت هم نیست، زیرا همانطور که قبلاً گفته شد، خدای حکیم هیچ حکمی را بدون حکمت و مصحلت نفرموده است و کسی که به علم و حکمت بیپایان خدا ایمان داشته باشد، دانستن فلسفه احکام و ندانستن آن برای او هیچ تأثیر عملی ندارد، بلکه در هر صورت با جدیت کامل در صدد اطاعت و انجام دستورات الهی بر میآید.
در خاتمه لازم است به دو نکته توجه شود:
1- فلسفههایی که در بعضی از روایات وارد شده است غالباً به عنوان یکی از فلسفهها و فوائد حکم ذکر شده است. مثلاً در روایت آمده است که: »امروا بدفن المیت لئلایتاذی به الاحیاء بریحه و بما یدخل علیه من الافه و الفساد«. فلسفه لزوم دفن میت این است که مردم از بوی تعفن او ناراحت نشوند و نیز موجب امراض و بیماریها نگردد. این گفتار معنایش این نیست که تنها فلسفه وجوب دفن میت همین است، بلکه منظور بیان یکی از فلسفههای آن بوده است.
2- در بیان فلسفه احکام فقط به دو اصل میتوان تکیه کرد: الف) آنچه از قرآن مجید و کلمات پیشوایان دینی به ما رسیده است که بیشتر آنها را مرحوم شیخ صدوق در کتابی به نام »علل الشرایع« جمع آوری کرده و به چاپ نیز رسیده است؛ ب) آنچه از نظر علم به طور قطع ثابت شده است؛ مثل این که امروز ثابت شده است که شراب برای جسم و روان انسان ضررهای زیادی دارد. یا گوشت مردار کانون میکرب و منشأ بیماریهایی است که خوردن آن خطرناک است.
این دو اصل باید مورد اعتماد قرار گیرد و به عنوان فلسفه احکام ذکر شود، زیرا همانطور که احکام دینی حقایقی است که صددرصد ثابت است، باید فلسفههایی هم که برای آنها در نظر گرفته میشود و بیان میگردد جنبه قاطعیت و ثبوت داشته باشد. بنابراین، تئوری و فرضیهای که اساس محکمی ندارد، ممکن است چند روز بعد تغییر پیدا کند، نباید در فلسفه احکام مورد اعتماد قرار بگیرد.
تأکید این نکته لازم است که منظور از بحث و بررسی درباره اسرار احکام دین نیست که آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و برای احکام و دستورات عالی مذهبی با یک مشت تخیلات و حدس و گمان، فلسفههایی سرهم کنیم و مثلاً نماز را یک نوع ورزش سوئدی و اذان را وسیلهای برای تقویت تارهای صوتی و روزه را منحصراً رژیمی برای لاغر شدن و حج را وسیلهای برای کمک مالی به بادیه نشینان عرب و رکوع و سجود را دستوری برای بهداشت ستون فقرات و پیشگیری از بیماری سیاتیک بدانیم.
نه، منظور هرگز این نیست. زیرا این فلسفهبافیهای مضحک نه تنها کسی را به دستورات اسلامی علاقهمند نمیسازد، بلکه وسیله خوبی برای از بین بردن ارزش آنها و بیاعتبار جلوه دادن آنها خواهد بود.