بشر آفریده شده تا به کمال برسد، و چون به تنهایی و با تکیه بر عقل خود نمی تواند راه سعادت را تشخیص دهد و نیاز مند پیام و راهنمایی الهی است، خداوند پیامبران را به عنوان راهنمای راه سعادت برانگیخت. در این را ادیان الهی از ادیان غیر الهی جدا می شود و اصولاً در قدم اول ضرورت آمدن پیامبران از طرف خداوند ثابت می شود که طبعاً ادیان غیر الهی مانند بودا و هندو (اگر غیر الهی باشند) جدا می شوند. اما در مورد ادیان الهی که بحث اصلی و بلکه تمام بحث این نوشتار است، انسان در تعلیمات انبیا مانند یک دانش آموز بوده که او را از کلاس اوّل تا آخرین کلاس بالا برند. از این رو بشر در هر دوره ای طبق مقتضیات زمان و پیشرفتی که پیدا می کرد، نیازمند پیام نو و پیام آور نو بوده است که بدین لحاظ ظهور پیامبران، تجدید دائمی شرایع نزول کتاب های آسمانی انجام می گرفت. با تکامل انسان، دین هم متکامل می شد، تا این که بشریت به حدی رسید که بتواند برنامه کامل سعادت را دریافت نماید. در این زمان که دورة خاتمیت است، توسط حضرت محمد(ص) که آخرین پیامبر الهی است، دین اسلام به صورت کامل عرضه شد و با آمدن اسلام همة ادیان گذشته منسوخ گردید و همة بشر مکلف شدند از اسلام پیروی نمایند.[1] پس از آن جا که اسلام آخرین دین آسمانی و کامل ترین ادیان است و با آمدن این دین، ادیان قبلی نسخ شده است، (زیرا با وجود کامل، نیازی به ناقص نمی باشد)[2]و تنها دین حق، اسلام است.
به بیانی دیگر: دین حق در هر زمانی، یکی بیش نیست و بر همه کس لازم است از آن پیروی کند. البته میان پیامبران اختلاف و نزاعی وجود ندارد. پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف و یک خدا دعوت می کنند. آنان نیامده اند که میان بشر گروه های متناقضی به وجود آورند، ولی این سخن به آن معنی نیست که در هر زمانی چندین دین حق وجود دارد و انسان می تواند در هر زمانی، هر دینی را که می خواهد بپذیرد. بر عکس معنای سخن این است که انسان باید همة پیامبران را قبول داشته باشد و بداند که پیامبران سابق مبشّر پیامبران لاحق خصوصاً خاتم و افضل شان بوده اند و پیامبران بعدی مصدّق پیامبران سابق بوده اند، پس لازمة ایمان به همه پیامبران این است که در هر زمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دورة او است و قهراً لازم است در دورة ختمیه به آخرین دستورهایی که از جانب خدا به وسیلة آخرین پیامبر رسیده عمل کنیم.
قرآن کریم می فرماید: " هر کس غیر از اسلام دینی بجوید، هرگز از او پذیرفته نیست و او در جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود".[3]
ممکن است گفته شود مراد از اسلام، خصوص دین اسلام نیست، بلکه منظور تسلیم خدا شدن است. پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام، دین تسلیم است، ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و دراین زمان شکل آن، دین گران مایهای است که به دست حضرت خاتم الأنبیا ظهور یافته است و قهراً کلمه اسلام فقط بر آن منطبق می گردد. به عبارت دیگر: لازمة تسلیم خدا شدن پذیرفتن دستورهای او است، و روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان است که آخرین رسول آورده است.[4]پس بعد از بعثت رسول اکرم(ص) تنها دین حق، اسلام است و ادیان دیگر منسوخ شده و باطل اعلام گردیده است. چنان که پیامبر اسلام(ص) رسالت خود را جهانی اعلام نمود و یهود و نصارا و همه پیروان ادیان دیگر را دعوت به اسلام کرد. قرآن خطاب به پیامبر(ص) می گوید: "بگو ای مردم، من فرستادة خدا برای همة شما هستم".[5] "ای محمد، ما تو را برای همة مردم بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم".[6]
" او است که پیامبر خود را با هدایت و دین حق و پایداری فرستاد، تا پیامبر خود و آیین او را بر تمام دین ها غالب سازد، اگر چه مشرکان نخواهند".[7]
بنابراین از نظر یک فرد مسلمان با دلایل عقلی مسئلة قطعی است که تنها دین حق، اسلام است.
افزون بر این می توان گفت: پس از ظهور اسلام، غیر از اسلام، دین واقعی که بتوان گفت دین خدا است، وجود ندارد، زیرا کتاب های آسمانی پیامبران صاحب شریعت که در بردارندة قوانین الهی بودند و محتوای دین محسوب می شدند، به مرور زمان به کلی محو شد و یا دستخوش تحریف قرار گرفت. چنان که تورات موسی(ع) مورد تحریف های فراوان قرار گرفت، و چیزی به نام انجیل عیسی(ع) باقی نماند، بلکه از دست نویس های افرادی که از پیروان حضرت شمرده می شدند، مجموعه هایی تهیه شد و به نام کتاب مقدس معرفی گردید. هر شخص بی غرضی که نظری بر عهدین (تورات و انجیل فعلی) بیفکند، خواهد دانست که هیچ کدام از آن ها کتابی که بر موسی(ع) یا عیسی(ع) نازل شده نیست.
تورات خدا را به صورت انسانی ترسیم می کند که نسبت به بسیاری از امور آگاهی ندارد.[8] و بارها از کار خود پشیمان می شود،[9] با حضرت یعقوب کشتی می گیرد و نمی تواند بر او غالب شود و سرانجام التماس می کند که از او دست بردارد تا مردم خدا را در چنین حالی نبینند.[10]
وضع انجیل از تورات هم رسواتر است، زیرا اوّلاً چیزی به نام کتابی که بر حضرت عیسی(ع) نازل شده، در دست نیست و مسیحیان چنین ادعایی ندارند که انجیل فعلی کتابی است که خدا بر حضرت عیسی(ع) نازل کرده، بلکه محتوای آن گزارش هایی است منسوب به چند تن از پیروان آن حضرت، و علاوه بر تجویز شرب خمر، ساختن آن را به عنوان معجزة عیسی قلمداد می کند.[11] در یک جمله: وحی های نازل شده بر این دو پیامبر بزرگوار تحریف شده و نمی تواند نقش خود در هدایت مردم را ایفا کند و نمی تواند به عنوان دین و وحی الهی تلقی شود، ولی وحی نازل شده بر پیامبر اسلام(ص) بدون هیچ تحریف موجود است و برای همیشه از تحریف مصون باقی خواهد ماند، چرا که خدا مصونیت قرآن کریم از هر گونه تحریف را ضمانت کرده و فرمود: "ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگهدار آنیم".[12]
افزون بر آن چه گفته شد، با اثبات نبوت و رسالت حضرت محمد(ص) حق بودن اسلام و بطلان ادیان دیگر ثابت می شود، زیرا همه قبول دارند که آن حضرت که آورندة اسلام است، همة ادیان گذشته را منسوخ اعلام نمود و پیروان آن ادیان را دعوت به پذیرش اسلام نمود.
نبوت پیامبران از سه طریق اثبات می شود:
1- قرائن و شواهدی که به صدق دعوی او گواهی دهند.
2- تصدیق پیامبر پیشین.
3- معجزه ای که همراه با ادعای نبوت آورده شود.
نبوت پیامبر اسلام(ص) از هر سه راه اثبات می شود:
الف) وارستگی حضرت از آلودگی های محیط، محتوای دعوت او، شخصت و خصال گروندگان به مکتب او، تأثیر مثبت در محیط و پی ریزی یک تمدن عظیم و با شکوه و سوابق زندگی آن حضرت، همه گواه بر صدق دعوای او است.
مردم مکه چهل سال زندگی پر افتخار آن حضرت را از نزدیک دیده بودند که کوچک ترین نقطة تاریکی در آن یافت نمی شد و آن چنان او را به راستگویی و درست کرداری شناخته بودند که لقب امین به حضرت داده بودند. طبعاً در مورد چنین شخصی احتمال دروغ و ادعای کذب داده نمی شد.
ب) پیامبران پیشین، بشارت بعثت آن حضرت را داده بودند و گروهی از اهل کتاب، انتظار ظهور او را می کشیدند و نشانه های روشن و گویایی از وی در دست داشتند. حتی به مشرکان عرب می گفتند که از میان فرزندان حضرت اسماعیل کسی مبعوث به رسالت خواهد شد که پیامبران پیشین و ادیان توحیدی را تصدیق خواهد کرد. بعضی از دانشمندان یهود و نصارا، با استناد به پیشگویی ها به حضرت ایمان آوردند. عجیب این است که در همین تورات و انجیل تحریف شده، با همة تلاش و کوششی که برای محو کردن این گونه بشارت ها آمده، نکته هایی یافت می شود که حجت را بر حق جویان تمام می کند، چنان که بسیاری از علمای یهود و نصارا که طالب حق و حقیقت بودند، با استفاده از همین نکات و بشارت ها هدایت شدند و به دین مقدس اسلام ایمان آوردند. از جمله می توان از "میرزا محمد رضا" از دانشمندان بزرگ یهود تهران، صاحب کتاب "اقامه الشهود فی ردّ الیهود" و پروفسور "عبدالأحد داود" اسقف سابق مسیحی، صاحب کتاب "محمد در تورات و انجیل" یاد کرد.[13]
ج) رسول اکرم(ص) معجزه های گوناگون برای صدق نبوت خود داشته، ولی قرآن کریم معجزة جاوید خاتم الأنبیا است که در تمام ادوار می درخشد و در هر عصر و نسلی، بُرهانی قاطع بر نوبت حضرت است. از بدو نزول قرآن در مکه که با سوره های کوچک آغاز شد، رسول اکرم(ص) رسماً بر آن تحدّی کرد، یعنی مدعی شد که قرآن کار خدا است و از من و هیچ بشر دیگر ساخته نیست که مانند آن را بیاورد. اگر باور ندارید، آزمایش کنید و از هر کسی می خواهید کمک بگیرید، ولی بدانید اگر همه آدمیان و جنّیان با یکدیگر همکاری کنند، قدرت چنین کاری را نخواهند داشت. نه تنها قدرت برآوردن کتاب کاملی مثل قرآن را ندارند، بلکه ده سوره، حتی یک سوره و یا یک سطری مانند سورة توحید و سورة کوثر را نخواهند داشت.[14]
پس جای شکی نیست که قرآن ادعای معجزه بودن خودش را دارد و آورندة این کتاب آن را به عنوان معجزة جاودانی و دلیلی محکم بر پیامبری خود بر همة جهانیان و برای همیشه عرضه داشته است. اکنون بعد از گذشتن بیش از چهارده قرن، این ندای الهی هر صبح و شام به وسیلة فرستنده های دوست و دشمن به گوش جهانیان می رسد و حجت را برایشان تمام می کند.
می دانیم که پیامبر اسلام(ص) از نخستین روز اظهار دعوتش با دشمنان سر سخت و کینه توزی مواجه شد که از هیچ گونه کوششی برای مبارزه با این آیین الهی کوتاهی نکردند و پس از نومید شدن از تأثیر تهدیدها و تطمیع ها، کمر به قتل حضرت بستند که با تدبیر الهی خنثی شد و حضرت به مدینه هجرت کرد و بعد از هجرت هم بقیة عمر شریفش را در جنگ های متعدد با مشرکان سپری کرد، و از هنگام رحلتش تا امروز هم همواره منافقین داخلی و دشمنان خارجی در صدد خاموش کردن این نور الهی بوده و هستند و از هیچ کاری در این راه فروگذار نکرده و نمی کنند. اگر آوردن کتابی مانند قرآن کریم امکان می داشت، هرگز از آن صرف نظر نمی کردند. دراین عصر هم که همة دولت های بزرگ دنیا اسلام را بزرگ ترین دشمن برای سلطة ظالمانه خودشان شناخته و کمر مبارزة جدّی با آن را بسته اند و همه گونه امکانات مالی و عملی و سیاسی و تبلیغاتی را در اختیار دارند، اگر می توانستند اقدام به تهیه یک سطر مشابه یکی از سوره های کوچک قرآن می کردندو آن را به وسیلة رسانه های گروهی و وسایل تبلیغات جهانی عرضه می داشتند، زیرا این کار ساده ترین و کم هزینه ترین و مؤثرترین راه برای مبارزه با اسلام و جلوگیری از گسترش آن است.
قرآن از جهات مختلف اعجاز دارد، از جمله:
1- اعجاز از نظر فصاحت.
2- از نظر معارف.
3- از نظر طرح مسایل تاریخی.
4- از نظر قوانین.
5- از نظر علوم روز.
6- از نظر اخبار غیبی.
7- از نظر عدم اختلاف میان آیات.
قرآن با این که از حروف الفبایی تشکیل شده، ولی از لحاظ فصاحت و بلاغت و زیبایی و چینش الفاظ معجزه است. حتی سخن فصیح ترین مردم و مأنوس ترین آنان با قرآن یعنی پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) از نظر زیبایی و فصاحت، کاملاً با قرآن متفاوت است.
سبک قرآن نه شعر است و نه نثر. شعر نیست برای این که وزن و قافیه ندارد. به علاوه شعر معمولاً با تخیّل شاعرانه همراه است. قوام شعر به مبالغه واغراق است که نوعی کذب است.
در قرآن تخیّلات شعری و تشبیه های خیالی وجود ندارد. در عین حال نثر معمولی هم نیست. زیرا از نوعی انسجام و آهنگ و موسیقی برخوردار است که در هیچ سخن نثری تا کنون دیده نشده است. مسلمانان همواره قرآن را با آهنگ های مخصوص تلاوت کرده و می کنند که مخصوص قرآن است.
هیچ سخن نثری مانند قرآن آهنگ پذیر نیست؛ آن هم آهنگ های مخصوصی که متناسب با عوالم روحانی است، نه آهنگی مناسب مجالس لهو. پس از اختراع رادیو هیچ سخن روحانی نتوانست با قرآن از نظر زیبایی و تحمل آهنگ های روحانی برابری کند. علاوه بر کشورهای اسلامی، کشورهای غیر اسلامی نیز از نظر زیبایی و آهنگ، قرآن را در برنامه های رادیویی گنجانیدند. هر کس از شنیدن قرآن لذتی می برد که از هیچ شعر و نثر دیگر عربی آن لذت حاصل نمی شود. از این رو با آن که تورات و انجیل به عربی ترجمه شده است و پیروان آن ها بسیار مایلند که به جای قرآن، آن ها با آهنگ خوانده شود، ولی این کار را نمی کنند، چون می دانند که موجب تمسخر خواهد بود.
عجیب این است که زیبایی قرآن، زمان و مکان را در نوردیده و پشت سرگذاشته است. بسیاری از سخنان زیبا مخصوص یک عصر است و با ذائقة عصر دیگر جور در نمی آید و یا حداقل مخصوص و سلیقه یک ملت است که از فرهنگی ویژه برخوردار می باشند، ولی زیبایی قرآن نه زمان می شناسد و نه نژاد و نه فرهنگ مخصوص همة مردمی که با زبان قرآن آشنا شدند، آن را با ذائقة خود مناسب یافتند. هر چه زمان می گذرد و به هراندازه ملت های مختلف با قرآن آشنا می شوند، بیش از پیش مجذوب زیبایی قرآن می شوند.[15] در زمینه اعجاز قرآن به پیام قرآن، ج 8 از آیت الله مکارم شیرازی مراجعه شود.
نتیجه: هر فرد عاقلی که جویای حقیقت باشد، با توجه به این نکات یقین خواهد کرد که قرآن کریم کتاب استثنایی و معجزه است. از بزرگترین نعمت های الهی بر جامعه همین است که این کتاب شریف را به گونه ای نازل فرمود که همواره به صورت معجزه ای جاویدان باقی بماند و دلیل صدق و صحتش را با خودش داشته باشد.
از این رو بهترین دلیل قاطع بر صدق دعوت پیامبر اسلام(ص) و حقانیت اسلام است. چون قرآن و پیامبر آشکار را اعلام کرده اند دینی جز اسلام پذیرفته نیست،[16] باطل بودن ادیان دیگر روشن می شود.
ضمناً می توان با مقایسة احکام و قوانین اسلام با مسایل طرح شده در سایر ادیان هم به حقانیت اسلام پی برد.
[1] مرتضی مطهری، مجموعة آثار، ج 2، ص 181 و ج 3، ص 154.
[2] علامه طباطبایی، خلاصه تعالیم اسلام، ص 22.
[3] آل عمران (3) آیة 85.
[4] مرتضی مطهری، عدل الهی، ص 333.
[5] اعراف (7) آیة 158.
[6] سبا (34) آیة 28.
[7] توبه (9) آیة 33.
[8] ر.ک: تورات، سفر پیدایش، باب سوم، شمارة 8 _ 12.
[9] همان، باب 6، شمارة 6.
[10] همان، باب 32، شمارة 24 - 32.
[11] انجیل یوحنا، باب دوم.
[12] حجر(15) آیة 9.
[13] محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 303. برای اطلاع بیشتر به پیام قرآن، ج 8، ص 386 به بعد نوشته آیت الله مکارم شیرازی مراجعه شود.
[14] اسراء (17) آیة 88؛ هود (11) آیة 13؛ یونس (10) آیة 38؛ بقره (2) آیة 23 - 24.
[15] مرتضی مطهری، مجموعة آثار، ج 2، ص 214 (وحی و نبوت).
[16] آل عمران (3) آیة 85.
نظر
![]() |
پاسخ آن بی ترید مثبت است ، اما تأثیر آن در افراد متفاوت است و بستگی به محیطی که زندگی می کند ، خانواده ، نوع رابطه و... دارد .
دختران و پسرانی که به طریق غیر مشروع با فردی از جنس مخالف، رابطه دوستانه برقرار میکنند، از جهات مختلف، آسیب میبینند. آسیبها هرچند متوجه دختر و پسر است، اما دامنه و شدت آن درباره دختران بیشتر است.
آسیبها عبارتند از:
1ـ آسیب روانی: گاهی دختری به پسری علاقهمند شده و حتی خود را در اختیار وی قرار می دهد، پس از بیوفایی پسر و ترک وی، به شدت دچار سرخوردگی گردیده و گاهی تا مرز افسردگی و بیماریهای شدید روانی بیش میرود. نیز اعتماد چنین شخصی از جنس مخالف به خاطر بی وفایی های که در نتیجه آن ارتباط دیده ، سلب خواهد شد و در زندگی آینده نمی تواند متعادل باشد.
2ـ آسیبهای اجتماعی: دختری که در شهری کوچک با پسری ارتباط دارد و ارتباط آن آشکار می شود، چنین شخصی جایگاه و شخصیت اجتماعی خود را از دست میدهد و تحقیر میشود، حتى اگر ازدواج کند، نمیتواند زندگی متعادلی داشته باشد، زیرا از طرف همسر و خانواده شوهر سرزنش میشود و به هر بهانهای، روابط قبلی وی را به رخش میکشند. این پدیده میتواند تهدیدی برای نهاد خانواده در جامعه و افزایش میزان طلاق باشد.
3ـ آسیب تربیتی: دختری که با پسر یا حتی پسرانی ارتباط دارد، جایگاه خود را به عنوان فردی شایسته برای تربیت، در ذهن اولیای خانه و مدرسه و حتى دوستانش از دست میدهد. چنین دختری از سیر تعلیم و تربیت عقب میماند. یا برخی از راهکارهای تربیتی که پذیرا نمی گردد.
4ـ آسیب معنوی: دختری که به صورت نامشروع با پسری رابطه دارد، با گناه و معصیت، از خداوند دور شده و از نظر اخلاقی نیز آسیب می بیند.او دیگر از عبادت خود لذت نمیبرد و احساس گناه و ملامت درون، روح او را آزار میدهد، مگر آن که توبه کند و راه پاکی را پیشه سازد.
5- ضعیف شدن حس اعتماد: دختران و پسرانی که بر اثر آشنایی در خیابان یا محیط های دیگر و ایجاد علاقه و دوستی بین آنها ، به ازدواج اقدام می کنند ، گاهی در زندگی آینده دچار بی اعتمادی می شوند ؛ زیرا با خود می گویند همسر او که به راحتی با او دوست شده و با او ارتباط برقرار کرده است ، آیا امکان ندارد که قبلا با دیگری نیز دوست شده باشد؟ این فکر همیشه برای زوجین آزار دهنده است و در روابط و تصمیم های زندگی نیز خود را به صورت های مختلف نمایان می سازد.
حتی اگر به ازدواج ختم نشود ، چون خود با این مسئله مواجه بوده است ، احتمال می دهد که شاید همسر او نیز با شخص دیگر پیش از ازدواج رابطه داشته است.
این مسئله در سطح کلان نیز ، به حس اعتماد اجتماعی نیز آسیب می رساند. در جامعه ای که روابط پنهان دختران و پسران گسترده باشد ، برای کسی که می خواهد ازدواج نماید و با دختر پاک زندگی مشترک را آغاز کند ، همیشه این دغدغه را در وجود دارد که آیا این دختر با شخص دیگر پیش از او رابطه نداشته است ؟
بر طبق آمارها طلاق نیز در ازدواج های خیابانی زیاد صورت می گیرد. کسانی که به راحتی دوست می شوند و ازدواج می کنند و بی آنکه از ارزش و اهمیت بنیان خانواده آگاه شوند ، آن را به راحتی ترک می کنند.
علاوه بر این گاهی اتفاق می افتد که دختر و پسری در اثر این گونه ارتباط ها ، علاقه مند به هم می شوند ، اما به دلایل متعدد این ارتباط ها به ازدواج ختم نمی شود . چنین افرادی حتی پس از ازدواج نیز عشق و علاقه دوست خیابانی را در دل دارند و به طور طبیعی نمی توانند وظایف خود را به عنوان یک همسر در درون خانواده به انجام دهند.
در مورد عمل خودارضایی یا استمنا باید توجه داشت که این عمل در هر صورت حرام و از گناهان بزرگ است و راه ارضای مشروع غریزه جنسی برای فرد فقط از طریق ازدواج و نزدیکی با همسر شرعی خود می باشد.
انسان یک سلسله نیازهایی دارد که باید در شرایط زمانی مناسب به نحو صحیح ارضا شود. یکی از این نیازها که آغاز ارضاء آن در ایام جوانی است اما بیداری آن در ایام نوجوانی رخ می دهد نیاز جنسی است. این نیاز در ایام نوجوانی و بلوغ بر اثر ترشح هورمون های جنسی و تغییرات فیزیولوژیکی و روانی که در فرد به وجود می آید، بیدار می شود ولی به دلیل فراهم نبودن سایر شرایط ازدواج مانند بلوغ فکری، اجتماعی و اقتصادی در بیشتر افراد با کمی تأخیر ارضاء می شود و بهترین دوران ارضاء این نیاز آغاز جوانی است یعنی وقتی سایر شرایط ازدواج نیز به طور نسبی فراهم شد اما به دلایلی ممکن است بعضی از جوانان درارضاء این نیاز دچار انحراف جنسی شوند و از طریق نامشروع بخواهند این نیاز طبیعی را ارضاء کنند. یکی از این راه های انحرافی که عوارض روانی - جسمانی بسیار نامطلوبی نیز به دنبال دارد مبتلا شدن به خودارضایی است. عواملی مانند دست ورزی با آلت تناسلی، پوشیدن لباس های تنگ، نگاه کردن به مناظر شهوت آلود مانند نگاه کردن به فیلم های مبتذل، نگاه به نامحرم، قرار گرفتن در تنهایی، وارونه خوابیدن، گوش دادن به موسیقی های شهوت برانگیز، خوردن بعضی از غذاهای شهوت زا و... می تواند باعث بروز این بیماری خانمانسوز شود.
برای آشنایی بیشتر با این عمل خانمان سوز عوارض آن را عرض می کنیم که در ترک آن خیلی کمک می کند:
عوارض خود ارضایی عبارتند از:
الف. آسیبهاى جسمانى
1. ضعف و تحلیلِ قواىِ جسمانى
کاهش انرژى جسمانى بدن از مضرات مهم و جبرانناپذیر خودارضایى است. احساس خستگى عارضه طبیعى انزال است. اگر خودارضایى در شبانه روز به دفعات تکرار شود این احساس خستگى در ساعات مختلف همراه انسان است. در نتیجه به مرور زمان ضعف و بى حالى در فرد تثبیت شده و یک طبیعت ثانوى براى او ایجاد مىکند. کاهش و تخلیه مکرر قواى جسمانى به ضعف عمومى و دائمى بدن و بالاخره به پیرى زودرس مىانجامد.
... وقتى قلم به دست مىگیرم زود خسته مىشوم و قدرت نوشتن ندارم، ناچار قلم را روى زمین مىگذارم تا وقتى که دستم کمى قدرت پیدا کند و دوباره بنویسم. «نامهاى از یک جوان»
... آن چه امروز برایم باقى مانده است (از ناحیه این عمل) جسمى نحیف و درهم شکسته است. «نامهاى از یک جوان».
... با این که ورزشکارم زانوهایم مرتب سست مىشود. «پسرى 18 ساله»
من که دخترى پر جنب و جوش و داراى چهرهاى روشن بودم، کم کم به دخترى بى حال، کم تحرک و رنگ پریده مبدل شدم.
«دخترى 15 ساله، کلاس اول تجربى»
لاغرى، لرزش بدن، پژمردگى،ضعف مفاصل، تشنج، زردى و تیرگى چهره، از نشانهها و عوارض ضعف جسمانى است.
متأسفانه ضعف جسمانى به همین جا ختم نمىشود بلکه کل بدن را ساقط مىکند. شخصى که مبتلا به این عمل شوم شود، رفته رفته ضعف شدید در خود احساس کرده، کمر درد او را آزار می دهد تا این که به فلج عمومى بدن مبتلا می شود.
2. ضعف بینایى
خود ارضاى به تدریج در نور چشم و قدرت بینایى اثر مىگذارد و آن را کاهش مىدهد. درجات و شدت ضعف چشم بستگى به درجات و شدت خودارضایى دارد و این به حدى است که گاه به نابینایى منجر مىشود.
با این که اهل ورزش هستم چشمانم خسته مىشود و جلو چشمم تیره و تار مىشود به حدى که سرگیجه مىگیرم. آیا این از عوارض خودارضایى است؟ «نامهاى از یک پسر 18 ساله»
جوانى که هشت سال مبتلا به خودارضایى بود وقتى مىخواست کتابى را بخواند چشم هایش سیاهى مىرفت، حدقههاى چشم او بیش از حد معمول گشاد و باز شده بود و در قعر چشمهاى خود درد شدید احساس مىکرد. (به نقل از مشکلات جنسى نسل جوان).
روزى چشمم به جوانى حدوداً بیست و پنج ساله افتاد که در اثر نابینایى به همراه برادرش حرکت مىکرد، چون با برادرش آشنا بودم جلو رفتم و سؤال کردم: چرا چنین شده است؟ گفت: او مبتلا به انحراف جنسى (خودارضایى) بوده است و دست از این کار برنداشته است تا به این روز افتاد. (همان).
3. آسیبپذیرى در برابر بیمارى ها
تحلیل رفتن قدرت بدن و قواى جسمانى، بستر پذیرش سایر بیمارىها را فراهم مىآورد. جسمى که با خود ارضایى ضعیف شده است نمىتواند در مقابل میکروبها و ویروسها از خود دفاع کند. جوانى مبتلا به این عمل شوم بود، در همین حین به یکى از بیمارىهاى همراه با تب دچار شد و در همان حال خودارضایى مىکرد، در روز ششم بیمارى کاملاً ضعیف شده بود و در نتیجه مرد.
4. آسیب دستگاه تناسلى و ناتوانىهاى جنسى و تولید مثل
خودارضایى اثرات مهمى در دستگاه تناسلى از خود برجاى مىگذارد. دکتر «هوچنین سون» معتقد است که عموم ناراحتىهاى مربوط به دستگاه تناسلى از آثار خودارضایى است. بعضى ازاین اثرات عبارت اند از:
- تورم غدد وذى
- تورم کانال نطفه
- تورم قسمت پایینى و عقب کانال ادرار
- شل شدن عضلات تناسلى
- خروج بى اختیار منى با کوچکترین حادثه
-ایجاد قاعدگى نامنظم و خروج ترشحات چرکى و احساس درد هنگام قاعدگى در دختران
- از بین رفتن پرده بکارت
- ارضاى ناکامل جنسى و از دست دادن لذت مقاربت بعد از ازدواج
- ناتوانى و تأخیر تولید مثل به خاطر ضعف مکرر دستگاه تناسلى و انزال زودهنگام
- بیماریهاى مقاربتى
- عقیم شدن
5. آسیب مراکز عصبى و غدد در مغز
در اثر خودارضایى و تحریک زیاد، هیپوتالاموس آسیب مىبیند. مغز و مراکز حساس دیگر مکرراً دچار کاهش نسبى جریان خود مىشوند و از این طریق آسیبهاى جبرانناپذیر و بر آنها وارد مىشود. تخلیههاى مکرر عصبى، موجب ضعف اعصاب مىشود. خودارضایىهاى مکرر، مرکز عصبى را دچار حساسیت و ضعف و خستگى و اختلال مىسازد. به گفته یکى از دانشمندان، خود ارضایى موجب ضعف قواى شهوانى و بى رمق و بى جان شدن آنها مىشود.
به طور کلى اختلال قواى بینایى، شنوایى (مثل صداى زنگ در گوش و وز وز کردن) و... از ضعف و اختلال اعصاب است.
... قسمتهاى عمده بدن من یعنى قلب و اعصابم به هم ریخته است. «نامهاى از یک جوان»
- کم خونى؛
- کم اشتهایى و مشکلات گوارشى؛
- کم خوابى و اختلال در خواب؛
- تنگى نفس؛
- سر درد و سرگیجه؛
- پیدایش تغییرات در نخاع و ستون فقرات.
- همگى از آسیبهاى جسمى خودارضایى هستند.
ب. آسیبهاى روحى - روانى
1. ضعف حافظه، حواس پرتى و ناتوانى در تمرکز فکرى
همان گونه که گذشت، یکى از پى آمدهاى خودارضایى، ضعف و تحلیل قواى جسمانى است و این به نوبه خود ناشى از اختلال در عملکرد سیستم مغز و اعصاب است. اختلال در این سیستم موجب مىشود که بخش حافظه کارایى لازم را نداشته باشد. علاوه بر این، شخصِ مبتلا به خودارضایى به خاطر تمرکز در این عمل و توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسى، حواس پرت و ناتوان در تمرکز فکرى است که این خود عامل دیگرى براى کاهش مستمر حافظه است.
از عوامل حفظ و تقویت حافظه آن است که فرد به کارهاى علمى و فکرى مشغول باشد در حالى که شخص خودارضا از کارهاى علمى و فکرى باز مىماند و این خود عامل دیگرى براى ضعف حافظه چنین اشخاصى است.
... استعداد کافى داشتم و تحصیل مىکردم اما اکنون استعدادم کم شده و مطالب را درست درک نمىکنم و با فشار و سختى به تحصیل ادامه مىدهم. «نامهاى از یک دانشآموز»
2. اضطراب
دلهره و دلواپسى از ویژگىهایى است که دائماً فرد خودارضا را رها نمىکند، او مرتب با خود درگیر است و نمىتواند با خود کنار آید. افکار آشفته، وسواس فکرى، بى ثباتى، درهم ریختگى فکرى دامنگیر اوست: «نکند کسى بفهمد»، «کى و چگونه این کار را تکرار کنم»، «کى مىشود نجات پیدا کنم» و.. لحظهاى آرام و قرار ندارد، سرزنش و تحقیر خود به علت ارتکاب گناه، شخصیت او را در هم مىکوبد. گاهى تأخیر در ترک و این که بعد از ترک چه مىشود، امان او را مىگیرد.
... آیا با ترکِ خودارضایى باز هم علائم آن باقى مىماند. «امضا: همدم مرگ»
... آیا پس از ترک مىتوانم ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم؟ آیا بخشوده خواهم شد؟ «نامهاى از یک جوان»
آن چه امروز از این عمل برایم باقى مانده است، روحى متزلزل و بغض و نفرتى متراکم است. «نوجوان 17 ساله »
3. افسردگى
بى احساسى و بى اعتنایی، بى نشاطى و بى ذوقى، سستى و گوشهگیرى، غم و اندوه، عدم علاقه به امور هنرى، ورزشى، مسائل معنوى و... همگى از نشانههاى بارز و حتمى افسردگى است.
4. پرخاشگرى و بداخلاقى
شخصِ خودارضا نسبت به کوچکترین محرک محیطى حساس است. حوصله گفت و گو با دیگران را ندارد. زود رنج است و سریعاً از کوره در مىرود. به نور زیاد، صدا، رفت و آمد و... حساسیت فوقالعاده دارد.
5. یأس از زندگى
... در 16 یا 17 سالگى دو مرتبه دست به خودکشى زدم ولى موفق نشدم، اکنون در میان توفان مرگبارى به این سو و آن سو مىروم، شاید هم یک سویش نابودى باشد. «نامهاى از یک جوان»
... تصمیم گرفتهام اگر راهى برایم نباشد خودکشى کنم.... «دختر 18 ساله »
6. از بین رفتن خلاقیتها، توانایىها و سرکوب شدن استعدادها.
7. عدم میل به تحصیل، مطالعه، تحقیقات علمى و فعالیتهاى فکرى.
8. هوس باز و بىبند و بار شدن و اعتیاد به ارضاى جنسى نامشروع.
9. بى عاطفه، کم رو و خجل.
10. عدم اعتماد به نفس و احساس حقارت، ضعف اراده.
11. از بین رفتن صفاى دل و بى علاقهگى نسبت به امور معنوى، مجالس دعا، جماعات و... .
12. احساس گناه، عذاب وجدان.
ج) آسیبهاى اجتماعى
خودارضایى یک حس گریز از اجتماع پدید مىآورد که در اثر افراط و تکرار در او ریشهدارتر خواهد شد. فرد در گوشهاى خود را منزوى می کند و به افکار دور و دراز مىپردازد. توجه به لذات شخصى، سبب سستى روابط اجتماعى مىگردد و حیات جمعى را دچار مخاطره مىسازد. فردِ خودارضا به غیر از میل به انزواجویى در عرصه اجتماعى نیز با مردم جوششى ندارد و از زندگى جمع احساس لذت نمىکند. اینجاست که نه تنها شخصیت اجتماعى و انسانى چنین افرادى تدریجاً متزلزل شده بلکه جامعه نیز از وجود نیرو جوان و پرانرژى محروم گردیده است و در دراز مدت موجب اختلال در نظام اجتماعى مىشود.
این دسته از آسیبها عبارت اند از:
1. بى آبرویى؛
2. مشکلات خانوادگى؛
3. انزواى اجتماعى، طرد شدن از جامعه و مشکل دوست یابى؛
4. مشکلاتى در ازدواج از قبیل:
بى میلى به ازدواج و تأخیر در آن
بى میلى به همسر
ناتوانى در مقاربت صحیح و ارضاى جنسى خود و همسر
از بین رفتن پرده بکارت
ناسازگارى خانوادگى
سرد بودن کانون خانواده
ناتوانى در برابر مشکلات و سختىها پس از ازدواج
طلاق و متزلزل شدن کانون خانواده
5. افت تحصیلى
این کار روى تحصیلات من به شدت اثر گذاشت، من که تا سال سوم راهنمایى جزء شاگردان خوب کلاس بودم، در سال سوم راهنمایى، ثلث اول یک تجدیدى آوردم. «دختر 15 ساله»
6. بزهکارى
7. عدم علاقه نسبت به فداکارى، خدمتگزارى به همنوعان و...
8. لذت نبردن از دوستىها و مهر و محبتها در روابط با پدر و مادر، بستگان و دوستان و بالاخره بریدن از آنان.
9. از بین رفتن عزت، پاکدامنى، شرف و حیا.
10. انحطاط و انحراف فکرى و عملى خود و به انحراف کشیدن دیگران.
11. ایجاد خطرات اجتماعى براى خانواده خود و نوامیس دیگران.
12. سوء استفاده جنسى و تجاوز به کودکان.
13. ترویج و اشاعه فحشا و منکرات.
14. شیوع بیمارىهاى مقاربتى در جامعه.
15. حسادت و بدبینى.
د) آسیبهاى معنوى و اخروى
همه آسیبهاى سه گانه که سخن از آنها به میان رفت قابل اصلاح و جبران است اما آسیب معنوى به این راحتى قابل جبران نیست چون اولاً: آسیب به قلب و دل است که هیچ جنبه ای از وجود آدمى به ارزش، کارایى، حساسیت و لطافت قلب و دل او نیست. به تعبیر قرآن و روایات اسلامى، گناه به قلب سرازیر مىشود و آن را فاسد و از کار مىاندازد. ثانیاً: این آسیب فقط دنیوى نیست.
راهکار های ترک :
روان شناسان مىگویند: براى ترک یک عادت بد، حتماً باید به سراغ عادت خوب رفت و آن را جانشین عادت بد نمود. در مورد عادات بد جنسى باید درست در همان ساعاتى که انگیزه آن در مبتلایان تولید مىشود، به سراغ برنامه خاصى مانند ورزش، تفریح، رفتن پیش دوستان و بطور کلى بیرون آمدن از خلوت و تنهایی بود.( ناصر مکارم شیرازى، مشکلات جنسى جوانان، ص 169 )
اکنون که شما به لطف خدا به زشتی این عمل پی بردید عزم خود را جزم نمایید و دامن همت به کمر زده از نیرو و اراده جوانی استفاده کنید و به صورت جدی این عمل را ترک کنید. به این منظور:
1- سعی کنید همیشه پیش از خواب مثانه خود را تخلیه کنید و شبها به خصوص غذایی سبک میل کنید.
2- هرگز شکم خود را بیش از حد معمول پر نکنید بلکه اگر تا چند لقمه دیگر جای دارید از غذا دست بکشید.
3- از پوشیدن لباسهای تنگ و چسبان (به خصوص لباس زیر ) اجتناب ورزید.
4-هرگز در حمام به طور کامل لخت نشوید.مثلا در حالی که هنوز زیر شلوار به پا دارید قسمت فوقانی بدن خود را بشویید. از لیف و صابون زدن به اندام جنسی خود که باعث تحریک آن می شود بپرهیزید.مطمئن باشید صرف تماس آب وصابون با اندام جنسی بدون دست ورزی برای بهداشت آن کفایت می کند.
.4- هرگز فکر گناه را به ذهن خود راه ندهید و از تصور و تخیل امور جنسی و شهوانی سخت پرهیز کنید.
5- از خواندن، شنیدن، نگاه کردن به امور و تصاویر شهوت زا دوری کنید.
6- از خوردن مواد غذایی محرک مانند: خرما،پیاز، فلفل، تخممرغ و غذاهای چرب اجتناب و یا به حداقل اکتفا نمایید.
7- از نگاه کردن و دستورزی به اندام جنسی خود پرهیز کنید. 8- هرگز به رو نخوابید.
9- هیچگاه تنها در یک مکان نباشید تا فرصت و زمینه گناه از بین برود.
10- برای تخلیه انرژی زاید بدن به طور منظم و زیاد ورزش کنید.
11- هیچگاه بیکار نباشید و همیشه برای مشغول ساختن خود به فعالیتی مطلوب و مثبت برنامه داشته باشید.
12- روزه بگیرید . حتی اگر روزه واجب به عهده ندارید ،روزه مستحبی بگیرید و اگر قادر نیستید، روزه تربیتی بگیرید، یعنی به کمترین مقدار غذا و کمحجمترین نوع غذاها اکتفا کنید و وعده غذایی خود را کم کنید.
13- هرگز به نامحرم نگاه نکنید، حتی اگر به ارتباط کلامی با آنها مجبور باشید.
14- با جنس مخالف رفتار متکبرانه داشته باشید. هرگز با روی باز و نرمی با آنها برخورد نکنید.
15- هرگاه افکار جنسی به ذهن شما حمله ور شد ، ذهن خود را مثلاً با بستن یک کش به مچ دست خود و کشیدن و رها کردن آن از آن افکار منصرف کنید. به خود هشدار دهید.
16- به بدی این گناه و عواقب آن بیاندیشید ولی احساس گناه شما از این کار نباید به حدی باشد که در شما ایجاد اضطراب مخل به سلامت روان کند .
17- به محض لغزش فوراً توبه کنیدو هرگز از رحمت خدا مأیوس نباشید و بدانید رحمت خدا از گناه شما بزرگتر است.
18- سعی کنید که به مرور نه یکباره تعداد دفعات این عمل را کاهش دهید . مثلا اگر هرروز این کار را انجام می دادید ، سعی کنید دفعات آن را به یک روز در میان، سپس دو روز و بعد هفته ای یک بار و ... کاهش دهید
19- قرآن زیاد بخوانید و در معانی آیات آن تفکر کنید.
20-در مجالس مذهبی، دعا و توسل و موعظه زیاد شرکت کنید.
21- از کتبی که جنبه موعظه و بیدارگری قلبی دارد بهره بگیرید و مقید باشید در روز چند ساعت به مطالعه اینگونه کتب بپردازید . برای مثال مجموعه کتابهای شهید دستغیب توصیه میشود به خصوص کتاب گناهان کبیره، قلب قرآن، ایمان، قلب سلیم و معاد و….
22- اوقات فراغت خود را با مطالعه، ورزش، زیارت، عبادت و عیادت از نزدیکان و... پر کنید.
23-به معاد و قیامت فکر کنید.
24- ذکر لاحول ولا قوة الا باللَّه را زیاد بر زبان جاری سازید.
25- استمنا منافاتی با نماز خواندن ندارد و اگر خدایی نکرده هر روز هم این کار را می کنید با غسل و تیمم حتما سعی کنید عبادتهای خود مانند نماز و روزه و... انجام دهید . این کار به نوبه خود تاثیر به سزایی در ترک این عمل دارد .
26- از محیطهای آلوده، سخت دوری کنید و بیشتر وقت خود را در کتابخانه بگذرانید و بیعلت در خیابانهای آلوده پرسه نزنید .
27- بعد از موفقیت در ترک ، حتی به طور موقت ، خود را تشویق نمایید . مثلا اگر یک روز توانستید استمنا نکنید ، جایزه ای به خود بدهید ( مثلا یک بستنی یا هر چه که دوست دارید ) . اگر این مدت بیشتر شد ، این روند را ادامه دهید .
اما نکته قابل توجه
این راهکارها وقتی نتیجه میبخشد که هر چه دقیقتر به آن عمل شود. زمان نتیجه آن بستگی به شرایط و خصوصیات افراد دارد، ازاینرو پیگیر زمان نتیجه نباید بود. فقط انرژی شما صرف عمل به دستورها شود