پاسخ: علی بن ابراهیم قمی و کلینی، هیچ یک به تحریف قرآن معتقد نبودهاند. در این رابطه توجه به نکاتی چند لازم است:
1 ) تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی تماما از او نیست؛ بلکه شخصی به نام «ابوالفضل علوی» گردآوری کرده است که از شاگردان او بوده و برخی از مطالبی را که از علی بن ابراهیم شنیده جمع آوری کرده و نکات بسیاری بر آن افزوده است. آقا بزرگ تهرانی مینویسد: «این دخل و تصرف را از اوایل سوره آل عمران تا آخر قرآن انجام داده است»،(الذریعه، ج 4، ص 303 - 302) ,همچنین ابوالفضل علوی و شخص دیگری که از او نقل روایت شده، هر دو مجهولاند ونزد علمای رجال توثیق نشدهاند. بنابراین روایات دال بر تحریف قرآن در تفسیر قمی همچنین مستند به علی بن ابراهیم نیست و از این جهت نمیتوان او را قائل به تحریف دانست. همچنین خود این روایات در اصطلاح علم رجال،مقطوعهاند و هیچ گونه اعتباری ندارند.
2 ) روایاتی که کلینی نقل کرده است، هیچ یک بر تحریف لفظی قرآن - اعم از کاهش و افزایش در آن - دلالت ندارد؛ بلکه مفاد آنها این است که علم کامل نسبت به ظاهر و باطن قرآن، مختص به اهل بیت(ع) است.
3 ) اساسا در هیچ یک از مجامع روایی شیعه، نمیتوان آنچه را که محدث، گردآوری نموده است، مورد قبول قاطبه شیعه و یا حتی اعتقاد خود او دانست. از نظر علمای شیعه، هیچ کتاب روایی درست و به طور کامل مورد قبول نیست؛بلکه شیوه عالمان شیعی از قدیم الایام تاکنون، این بوده است که برای هر روایت، پروندهای جدا از دیگر روایات میگشایند (حتی در معتبرترین مجامع روایی) و معتقدند که باید سند، دلالت و جهت صدور هر روایت و میزان انطباق آن با عقل سلیم و کتاب حکیم الهی سنجیده شود. ازاینرو در صورت ضعف سند یا عدم انطباق با قرآن و یا عقل، آنرا غیر قابل قبول میشمارند.
4 ) کلیه روایاتی که پیرامون تحریف قرآن نقل شده، از نظر سند ضعیف و فاقد اعتبار است و حتی یک روایت معتبرنیز در میان آنها وجود ندارد.
5 ) محدث نوری از جمله افراد نادری است که به تحریف قرآن متمایل شده است؛ لیکن منابع او ضعیف و بیاعتبار است و برخی از آنها نیز هیچ دلالتی بر تحریف لفظی قرآن ندارد. از جمله منابع محدث نوری، رسالهای است که با این که یک متن بیش نیست؛ ولی نامهای متعددی دارد و به اشخاص متفاوتی منسوب است؛ از جمله نامهای آنعبارت است از: «رساله ناسخ و منسوخ» منسوب به سعد بن عبداللّه اشعری؛ « ماورد فی صنوف آیات القرآن» منسوب به محمد بن ابراهیم نعمانی؛ «رساله محکم و متشابه» منسوب به سید مرتضی و یا «حسن بن علی بن ابی حمزه بطانی» (از رؤسای واقفیه). البته همه این انتسابها مردود است. به ویژه آن که هرگز در تألیفات سید مرتضی(ره)چنین چیزی نیامده است. افزون بر آن این رساله با رأی صریح «سید مرتضی» در مورد مصون بودن قرآن از تحریف،مخالف است. دیگر منابع محدث نوری نیز، وضعیتی بهتر از این رساله ناشناخته و بیاعتبار ندارد.
6 ) وجود اقوال شاذ و نادر در میان اخباریهای شیعه و حشویه از اهل سنت، در برابر اجماعات منقول و محصل علمای امامیه و عالمان اهل سنت «مبنی بر صیانت کتاب خدا از تحریف» هیچ ارزشی ندارد و نمیتوان براساس پنداری که برخلاف اجماع علمای مسلمین است، نتیجه گرفت که «دست بشر در عرصه دین بسی گسترده است تا آنجا که حتی رستگاری در الفاظ کتاب جاوید و خاتم الهی (قرآن مجید) را نیز شامل شود.
7 ) یکی از ملاکهای صحت روایات نزد شیعه، موافقت آن با کتاب خدا است و روایت تحریف حتی اگر سندا نیزمخدوش نباشد، نزد علمای امامیه اندک اعتباری ندارد؛ زیرا مخالف نص قرآن مجید است که میفرماید:«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»(حجر، آیه 9) :«...لایأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه...»:(فصلت، آیه42).
به عبارت دیگر، قرآن ملاک شناخت صحت مضمون روایات است و این خود مبتنی بر این است که اعتبار صد درصد قرآن محفوظ باشد. بنابراین قبول آیات فوق و اعتقاد به تحریف قرآن یک تناقض است و عالمان دین همواره براین مسأله تأکید داشتهاند.
8 ) انتساب کتاب احتجاج به احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی مشکوک است. این کتاب به شش نفر از جمله افراد زیر نسبت داده شده است:
الف) ابو منصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی،
ب ) ابو علی فضل بن حسن بن فضل طبرسی،
ج ) ابو نصر حسن بن فضل بن حسن،
د ) ابوالفضل علی بن حسن بن فضل.
بنابراین معلوم نیست که مؤلف این کتاب کیست و انتساب آن به فحول شیعه مشکوک است. در محتوای این کتاب نیز تعدادی از احادیث مرسل و بدون سند وجود دارد که با برخی از استدلالات عقلی مؤلف ترکیب شده است.بنابراین اعتبار آن به میزان خردپذیری مضامین و مندرجات آن است و از نظر نقلی نزد عالمان دین سند معتبری به حساب نمیآید.
9 ) نقل احادیث در یک کتاب، لزوما به معنای پذیرش و قبول آنها توسط مؤلف نیست. علامه شهرستانی مینویسد: «زمانی میتوان عقیده تحریف را به این بزرگان [یعنی، علی بن ابراهیم، عیّاشی و کلینی] نسبت داد که مقدمات همه اثبات شود:
الف) نویسنده کتاب درستی همه روایات کتابش را به گونهای کامل و استثنا ناپذیر [و مطلق و همه جانبه، نه نسبی و تقریبی] متعهدشود.
ب ) دلالت آن احادیث بر تحریف، ظاهر و غیر قابل تأویل باشد... .
ج ) در برابر آن احادیث، اخبار معارضی - که به نظر نویسنده کتاب بر آن احادیث راجح باشد - وجود نداشته باشد.
د ) خبر واحد نزد نویسنده کتاب حجت باشد...؛ لیکن اثبات این مقدمات بسیار دشوار و دارای موانع فراوانی است...(البرهان، ص139
10) تواتر در نقل قرآن و اهتمام و حساسیت زایدالوصف پیامبر اکرم(ص) و امت اسلامی به حفظ و صیانت ازقرآن، راه هرگونه تحریف را بر این کتاب آسمانی میبندد. ازاینرو در طول تاریخ، به هیچ وجه در برابر جدیّت همگانی مسلمین در پاسداری از قرآن مجید، ایجاد هیچ گونه خللی در آن امکان نداشته و نخواهد داشت.
11 ) فیض کاشانی در «تفسیر صافی» (ج 1، ص 33 - 34 مقدمه ششم) و در «وافی» (ج 9، باب 269، ص 1778 -ج 2، ص 273 - 274) برخلاف آنچه در نگاشته شما آمده: قول به تحریف را رد میکند. وی میگوید: «اگر این روایات درست باشد، دیگر هیچ اعتمادی نمیتوان به قرآن موجود داشت، در صورتی که خداوند متعال میفرماید:« و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه»: و نیز میفرماید:« انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»:. همچنین این اخبار، با روایات عرضه کردن احادیث بر قرآن منافات دارد. پس هر خبری که دلالت بر تحریف قرآن دارد با «کتاب اللّه» مخالف بوده و آن را تکذیب میکند. در نتیجه باید به دور افکنده و محکوم به فساد گردد و یا به نوعی تأویل برده شود.
12 ) هیچ یک از مسلمانان حتی اخباریهای شیعه و حشویه از اهل سنت - که قول تحریف به آنان نسبت داده میشود - و حتی کسی مانند محدث نوری، قائل به افزوده شدن چیزی بر قرآن، حتی یک حرف، نیستند و آن گروه نادر و ناچیزی که دم از تحریف زدهاند، فقط قائل به کاسته شدن برخی از آیات میباشند، بنابراین هیچ مسلمانی حتی یک حرف از قرآن را یا از ناحیه غیر خدا نمیداند و داشتن قرآنی محرّف به این معنا، با مسلمانی مغایرت کامل دارد.
13 ) چنان که اجمالاً گذشت، برزگان سرشناس شیعه، به صراحت عدم تحریف قرآن را - حتی کاسته شدن یک حرف از آن را - بیان کردهاند؛ از جمله:
الف) شیخ صدوق در «اعتقادات الامامیه»، (ضمیمه باب حادی عشر، ص 493)
ب ) شیخ مفید در «اوائل المقالات، (ص 54 - 56)
ج ) سید مرتضی علم الهدی به نقد از «مجمع البیان»، (ج 1، ص 15، فن پنجم)
د ) مولا احمد اردبیلی (مقدس اردبیلی) در «مجمع الفائده»، (ج 2، ص 218)
ه ) سید محمد جواد عاملی در «مفتاح الکرامة»، (ج 2، ص 290)
و ) شیخ طوسی در مقدمه «تفسیر التبیان»، ج 1، ص 3)
نظر بدهید
![]() |
1. دوری از صحنه های محرک زا
انسانها خصوصا جوان برای گرفتار نشدن به دام چشم چرانی از انواع محرک ها و تهیج ها دوری کنند، تماشای صحنه های تحریک آمیز مانند فیلم و عکس، خواندن داستان های تهییج کننده و برخوردهای آزاد و بی حد و مرز دختر و پسر زمینه چشم چرانی و نظربازی را فراهم می کند (ر.ک مجله صباح، 2و3، 1381، ص46، ارضای غریزه جنسی، همان، نقص ص 5)، برای گرفتار شدن و یا ادامه نیافتن نظربازی از چنان صحنه هایی پرهیز شود.
2. بستن چشم
چشم اگر آزاد هر صحنه را دید، با انتقال آن به مغز و دل، مرتب قوه شهوانی انسان را تحریک می کند که به نگاه خویش ادامه دهد. دومین گام در مسیر درمان چشم بازی این است که در حد امکان از دیدن چهره زنان و صحنه های محرک بدن زن پرهیز شود خود نگاه نکردن و یا کم نگاه کردن زمینه ترک این عادت شوم را فراهم می کند.
لذا قرآن کریم می فرماید: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم إن الله خبیر بما یصنعون × و قل للمؤمنات یَغْضُضْنَ من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتَهُنّ الا ما ظهر منها؛ به مؤمنان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند این برای آنان پاکیزه تر است. خداوند از آن چه انجام می دهند آگاه است و به زنان با ایمان بگو چشم های خودرا (از نگاه هوس آلود) فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را، جز آن مقدار که نمایان است آشکارننمایند».(1) در این آیه به صراحت دستور داده شده که زن و مرد از نگاه های هوس آلود پرهیز نمایند. خالی از لطف نیست که شأن نزول این آیه را ذکر کنیم.
در شأن نزول آیه فوق از امام باقر(ع) نقل شده است که: جوانی از انصار در مسیر خود با زنی رو به رو شد جهره آن زن، نظر آن جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت هنگام یکه زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه می کرد در حالی که راه خود را ادامه می داد تا این که وارد کوچه تنگی شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه می کرد ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزی استخوان یا قطعه شیشه ای که در دیوار بود صورتش را شکافت! هنگامی که زن گذشت (و از چشم او ناپدید شد) جوان به خود آمد ودید خوناز صورتش جاری است و به لباس و سینه اش ریخته! (سخت ناراحت شد) با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پیامبر(ص) می روم و این ماجرا را بازگو می کنم، هنگامی که چشم رسول خدا(ص) به او افتاد، فرمود چه شده است؟ جوان ماجرا را نقل کرد، دراین هنگام آیه فوق نازل شد(2) ، علی(ع) نیز فرمود: «نعم صارِفُ الشهوات غَضُّ الابصار؛ چشم پوشی از نگاه بهترین عامل بازداری از شهوت است.»(3)
برای کنترل نگاه حتی خوب است از نگاه به لباس زیر زنان پرهیز شود: «فإن قَدَرتْ أن لاتَنْظُر الی ثَوبِ المرأةِ التی لاتحلُّ لک فَافْعل؛ اگر توان داری به جامه زنی که برای تو حلال نیست نگاه نکنی، نگاه نکن».(4)
3. توجه به زیان های دنیوی و آخرتی نگاه
در بخش ضررهای روانی و اجتماعی نگاه، زیان های این عادت زشت بیان شد که چشم چرانی عامل ناراحتی اعصاب و حسرت دائمی است (5) و سبب تهییج شهوات و ورود در محرمات و فساد می شود (6)
و در زیان اخروی آن همین بس که رسول خدا(ص) فرمود: «هر کس چشم را از نگاه حرام و هوس آلود پر کند خداوند در روز قیامت آن را از آتش پر می نماید، مگر توبه کند و ازن راه (نادرست) باز گردد.»( 7) به قول یکی از نویسندگان: «نگاه به نامحرم در این دنیا نیز با شعله ور شدن آتش شهوت انسان را در فساد و تباهی غوطه ور می سازد( 8) انسان عاقل به این زیانها توجه کند از نگاه حرام و چشم بازی پرهیز می کند.
4. توجه به فوائد ترک گناه
به همان اندازه که نگاه به نامحرم و چشم چرانی ضرر و زیان دارد، بیشتر از آن چشم پوشی و نادیدن صحنه های حرام، پاداش و ثواب دارد.
علی(ع) فرمود: «غُضّوا أبصارکم تَرَوْنَ العَجَائِب؛ چشم های خود را فرو بندید تا عجاب (عالم معنی) را مشاهده کنید.(9) و حضرت صادق(ع) فرمود: «من ترکها لله لا لغیره أعْقَبَهُ الله ایمانا یجد طعمه؛ کسی که نگاه (به نامحرم) را ترک گوید برای خدا نه غیر خدا بدنبالش خدا شیرینی ایمان را به او می چشاند».(10) و قرآن هم می فرماید: «ذلک ازکی لهم؛ این (نگاه نکردن) پاکیزه تر است برای آنان»(11)
5. حاضر و ناظر دانستن خداوند
از علی(ع) سؤال شد که چگونه می توان از حرام چشم فرو بست؟ در پاسخ فرمود: «بالخُمُودِ تَحْتَ سُلْطانِ المُطَّلعِ علی سِتْرِک؛ با اطاعت و فرمان برداری از سلطانی که مطلع بر اعمال مخفی توست»(12) از بهترین راه های چشم از حرام حاضر و ناظر دانستن ناظر آگاهی است که بر همه اعمال آشکار و نهان ما احاطه دارد و از سر ضمیر، مطلع است و هم اوست که فردای قیامت حسابرسی و حاکم است.
خداوند در قرآن می فرماید: «تَعلمُ خائِنَة الاَعیُن؛ خدا از خیانت چشم ها آگاه است.» و در حدیثی در تفسیر آیه می خوانیم: «منظور نگاهی است که شخص، در حال نگاه وانمود کند که نگاه نمی کند، خدا از این نگاه (آلوده) نیز با خبر است.(13
و در ضمن آیه که فرمان به فرو بستن چشم ها داده می فرماید: «إن الله خبیر بما یصنعون؛ خداوند از آنچه انجام می دهند آگاه است.» این جمله اشاره به این می تواند باشد که برای عمل کردن به این دستور به این نکته توجه شود که خداوند از رفتار انسان خبر دارد.
6. راه حل دیگر
علی(ع) فرمود: «اذا رأی أحدکم إمرأة تعجبه فلیأت أهله، فإنّ عند اهله مثل ما أری و لایجعلن للشیطان الی قلبه سبیلا و لیصرف بصره عنها؛ هر گاه یکی از شما زنی را دید که (جمال ... ) او شما را به تعجب وا داشت (و جذب کرد) پس نزد همسرش آید که همان را در او می یابد و نباید (با نگاه و ادامه آن) برای شیطان بر خود راهی قرار دهد و باید چشم خود را از آن برگرداند».
«فإن لم تکن له زوجة فلیصل رکعتین و یحمد الله کثیرا و یصلی علی النبی و آله ثم یسأل الله من فضله فإنّه یبیحه له برأفته ما یغنیه؛ پس اگر همسری برای او نبود دو رکعت نماز گذارد و فراوان خدا را ستایش کند و بر نبی و آلش صلوات بفرستد آن گاه از فضل الهی درخواست کند (که همسری نصیب او نماید) پس خداوند با مهربانی خود چیزی را برای او مباح می کند که بی نیازش کند(14)
7. نگاه نکنند تا نگاه نکنند!
بین رفتارهای انسان ها و جز او عکس العمل های آن رابطه مستقیمی وجود دارد از جمله عکس العمل های مسائل ناموسی است. اگر خدای نکرده کسی به ناموس کسی خیانت و اهانت کرد به ناموس او خیانت و اهانت می شود، اگر کسی به ناموس دیگران با دید حرام و چشم چرانی نظر کرد، به ناموس او به این دید نظر می شود. بزرگی می گفت: همسرم به من گفت تو در کوچه و خیابان به ناموس دیگران نگاه و نظر نمی کند، گفتم: از کجا می دانی، گفت: چون هیچ گاه نامحرم به من نگاه و نظر نمی کند. این مسأله هم در منابع دینی هم ریشه دارد.
پی نوشت ها:
1نور، آیات 30-31.
2 . وسائل الشیعه، حر عاملی، ج 14، ص 139، بیروت؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، 1370، ص 436.
3 . محدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 1، ص 72.
4 . منتخب میزان الحکمه، ص 230، ح 2749.
5 . میزان الحکمه، همان، ج 10، ص 71.
6. همان، ج 10، ص 74.
7 . همان، ج 10، ص 77.
8. آئین همسرداری، ابراهیم امینی، تهران، انتشارات اسلامی، 1377، ص 281.
9 . منتخب میزان الحکمه، ج 1، ص 504، ح 6137.
10 . همان، ص 504، ح 6141.
11 . نور، آیه 30.
12 . میزان الحکمه، همان، ج 10، ص 81، ح 20300 و ترجمه المیزان، ج 13، ص 6326
13 . میزان الحکمه، ج 10، ص 76.
14 . منتخب میزان الحکمه، ج 1، ص 505، ح 6146.
شخصی که به این عادت ناپسند مبتلا است برای مقابله با این عادت ناپسند، میتواند از شیوههای زیر استفاده نماید:
1 - احساس کند که فردی عادی است و احساس با ارزش بودن نماید.
2 - تلاش کند تا از رو در رو شدن با جنس مخالف احساس شکست نکند.
3 - روحیه برخورد با جنس مخالف را در خود ایجاد کند.
4 - بنیه اخلاقی و تسلط بر نفس خود را تقویت نماید.
5 - تصمیم بگیرد که دیگر به آن عادت برنگردد.(2)
البته قبل از درمان هم جنس بازی باید به پیشگیری از آن فکر کرد که نقش اساسی را در این رابطه، خانواده و پدران و مادران دارند. آنها باید فرزند خود را از محبت سیراب سازند تا زود تسلیم محبت دیگران نشود. و نکته دیگر برخورد پدر و مادر با یکدیگر است.
اگر مادر تسلط بر پدر داشته باشد و در برابر فرزندان پدر را منکوب سازد، پسر از پدر متابعت میکند و در برابر دیگران خود را تسلیم میکند.(3)
اسلام به منظور مقابله با این عادت ناپسند راهکارهایی را مظرح کرده است:
1 - اجتناب از نگاه شهوتآمیز به پسران: از نظر شرعی نگاه کردن از روی شهوت به جوانی که هنوز مو به صورتش در نیامده، حرام است رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله فتنه جوان زیبا را از فتنه دختر باکره بیشتر دانسته است. (4)
2 - پرهیز از بوسه شهوتآمیز: امام صادق علیهالسلام از قول رسول خدا صلی الله وعلیه وآله فرمودهاند: "کسی که جوانی را از روی شهوت ببوسد، خداوند او را در قیامت به لجامی از آتش لجام میزند".(5)
اگر مسلّم شد کسی جوانی را از روی شهوت بوسیده، باید حد بخورد و حدش از سی تا نود تازیانه است. هر قدر که حاکم شرع صلاح بداند، او را میزند.
3 - اجتناب از خوابیدن دو پسر در یک بستر: رسول خدا صلی الله وعلیه وآله میفرماید: "بستر فرزندان خود را از سن ده سالگی جدا سازید، یعنی دو برادر یا دو خواهر یا برادر و خواهر زیر یک لحاف نخوابند". (6)
4 - تقویت ایمان: هم جنس بازی بر اثر طغیان غریزه جنسی انجام میشود و یاد خدا و یاد مرگ و تقویت ایمان از طریق ارتباط همیشگی با خدا و دعا و توسل در کنترل غریزه جنسی بسیار مؤثر است.
5 - توجه به آثار و عواقب هم جنس بازی: انسان به صورت طبیعی تمایل به جنس مخالف دارد. هرگونه کاری که تمایل طبیعی او را منحرف سازد، یک نوع بیماری تلقی میشود. از دست دادن احساسات طبیعی بر جسم و روح انسان تأثیر میگذارد. چه بسا افرادی که به این بیماری مبتلا باشند، گرفتار ضعف قوه جنسی و به اصطلاح سرد مزاجی شوند. از امام صادق علیهالسلام در مورد فلسفه تحریم لواط سؤال شد، فرمود: "اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زنها بی نیاز میشدند و این باعث قطع نسل انسان میشد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعی میگشت و این کار مفاسد زیاد اخلاقی و اجتماعی به بار میآورد".(7)
ازدواج شرعی، چون موافق فطرت است، به فرمایش قرآن آرام بخش است(8) ولی هم جنس بازی و لواط، عملی بر خلاف فطرت است و هر چه با فطرت هم خوانی نداشت، تأثیر سوء دارد، یعنی نه تنها فاعل و مفعول با این عمل به آرامش نمیرسند، بلکه بر تحیر و سرگردانی آنها افزوده میشود. به همین دلیل روایات زیدی درباره هم جنس بازی نقل شده که بسیار تکان دهنده است. با مطالعه آن روایات، میتوان به پلید بودن این عمل پی برد. قطعاً روایات در جلوگیری از این عادت ناپسند مؤثر است. پیامبر اکرمصلی الله وعلیه وآله فرمودهاند: "هر کس با نوجوانی آمیزش جنسی کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر میشود، آن چنان که تمام آبهای جهان او را پاک نخواهند کرد و خداوند او را غضب میکند و از رحمت خویش دور میدارد و دوزخ را برای او آماده ساخته و چه بد جایگاهی است". سپس فرمود: "هرگاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خداوند به لرزه درمیآید".(9)
البته واضح است که با توبه، این گناه مانند گناهان دیگر بخشیده میشود.
6 - پرهیز از معاشرت با منحرفان: یکی از راههای گرایش به هم جنس بازی، معاشرت با کسانی است که به این عادت آلوده شدهاند. برای درمان آن، لازم است از رفاقت با این افراد اجتناب شود.
موفق و موید باشید.
پی نوشت ها:
1- دکتر احمد احمدی، روانشناسی نوجوانان و جوانان، ص 4.
2- همان، ص 125، با اقتباس و تصرف.
3- دکتر پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 16، ص 243.
4- وسائل الشیعه، ج 14، ص 257.
5- همان.
6- همان، ص 171.
7- وسائل الشیعه، ج 14، ص 252.
8- روم (30) آیه 21.
9- وسائل الشیعه، ج 14، ص 249