بدحجابى داراى آثار گوناگون دنیوى و اخروى است که در این جا به برخى از آنها اشاره مىشود.
آثار دنیوى بدحجابى
نتایج و آثارى که در دنیا به دنبال بدحجابى مىآید شامل آثار فردى، اجتماعى، خانوادگى است که در این بحث به آن پرداخته مىشود.
1. آثار فردى
الف( اختلالات روانى
یکى از پیامدهاى سوء و ناگوار بدحجابى و ابتذال در پوشش، ایجاد اختلالات روانى در فرد مىباشد، بعضى از زنان بر اساس نیاز ذاتى و فطرى خود براى جلب رضایت محیط به خودآرائى و جلوهگرى پرداخته، فکر و اندیشه خود را خواسته یا ناخواسته در بعد تمایلات و تخیلات پوچ، محدود مىکنند. پوشش ناقص زن در جامعه فشارهاى جبرانناپذیرى بر روان، اعصاب و شخصیت او وارد مىسازد چرا که او در این حالت خود را در معرض پاسخ گوئى به تهاجم نظرها و افکار مختلف مىبیند و از محقق ساختن شخصیت خود عاجز مىماند، در این صورت یا به سوى بىتفاوتى و بى قیدى کشیده مىشود و یا به تخیلات و اعمال نامناسب دست مىزند، که در هر دو صورت خود و اطرافیانش را از نظر روانى، عقلانى و فرهنگى در معرض سقوط قرار مىدهد.
استاد شهید مرتضى مطهرى در این زمینه مىنویسد »روح بشر فوق العاده تحریکپذیر است، اشتباه است که گمان مىکنیم تحریک پذیرى روح بشر محدود به حد خاصى است و از آن پس آرام مىگیرد، همانطور که بشر در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت و از تملک جاه و مقام سیر نمىشود و اشباع نمىگردد، در امور جنسى نیز چنین است. هیچ مردى از تصاحب زیبا رویان، و هیچ زنى از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلى از هوس سیر نمىشود. از طرفى تقاضاى نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنى است و همیشه مقرون است با نوعى احساس محرومیت و دست نیافتن به آرزوها که به نوبهى خود منجر به اختلالات روحى و بیمارىهاى روانى مىگردد. چرا در دنیاى غرب این همه بیمارىهاى روانى زیاد شده است؟ علتش آزادى اخلاقى جنسى و تحریکات فراوان سکسى است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمى و غیررسمى انجام مىشود
بدحجابى زن در جامعه سبب نقش بازى کردن او در اسلوبها و مدلهاى گوناگون مىشود، این اعمال او را به صورت موجودى بى اختیار و بى اراده به هر طرف مىکشد و دیگر بر زندگیش تسلط آگاهانه نخواهد داشت، در زندگى و اعمال خود، نظر دیگران را ترجیح مىدهد؛ که براى جلوگیرى از این امور منفى، حجاب بهترین درمان مىباشد
ب( افت تحصیلى و آموزشى
یکى دیگر از پیامدهاى سوء بد حجابى و یکى از نمونههاى بارز رکود فعالیتها، افت تحصیلى و آموزشى در میان دانشآموزان و دانشجویان دختر و پسر است؛ بدحجابى مشغولیت فکرى دختران محصل را بیشتر مىکند، آنان را به سوى شناخت مدلهاى گوناگون، آرایش موى سر و تقلید از مدهاى متنوع سوق مىدهد، آنان وقت زیادى از فرصتهاى مطالعه را مصروف آرایشها و آراستگىهاى سرو صورت و لباس مىنمایند، مقدار زیادى از وقت آنان نیز به سخن گفتن درباره این گونه امور و طریقه دسترسى به لوازم آرایش مىگذرد و به جاى پرداختن به مباحث درسى به نوع آرایش مو و... مىپردازند.
از سویى دیگر پسران دانشجو که دوران بحران جنسى را سپرى مىکنند، ممکن است به اشتیاق دیدن روى چنان دخترى درس و مطالعه را رها کرده و ساعتها پس از دیدار در اندیشه فرو روند؛ چه زیان بار و خطرناک است آنگاه که دیدار، مکاتبهها و دوستىها را نیز در پى داشته باشد.
به راستى اگر پسر و دختر در محیط جداگانهاى تحصیل کنند و یا فرضاً اگر در یک محیط درس مىخوانند، دختران بدن و موى خود را بپوشانند، هیچگونه آرایشى نداشته باشند و از پوشیدن لباسهاى تحریک کننده اجتناب نمایند؛ بهتر درس مىخوانند، فکر مىکنند، به سخن استاد گوش فرا مىدهند و حوصله کار و مطالعه و تحقیق دارند، یا وقتى کنار هر پسرى یک دختر آرایش کرده و جالب توجه پسران نشسته باشد؟ مطالعات دانشمندان تربیتى نشان داده در آن مدارسى که دختر و پسر با هم درس مىخوانند، کمکارى، عقب افتادگى و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است. البته در مواردى شاهد موفقیتهاى دختران بدحجاب بودهایم که موفقیت آنها به خاطر جدیت در تحصیل بوده است نه در بى حجابى. مسلماً اگر در عین جدیت در تحصیل، حجاب را نیز رعایت کنند، موفقیت آنان دوچندان مىشود.
ج( تحمل آزار جنسى
یکى از آثار بدحجابى، آزار و اذیت زنان بوسیله مردان بدکار است، جوانان هرزه با دیدن سرو وضع نامناسب زنان، آنان را دنبال کرده و آزار مىدهند، چه بسیار دختران و زنان جوان، از برخورد افراد نااهل که بر سر راه آنها مىنشینند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مىدهند و مزاحم آنان مىشوند، متنفر هستند و این جوانان هرزه را مانع آزادى و فعالیتهاى خویش مىدانند. در موارد زیادى دختران مورد آزار جنسى مردان نااهل قرار مىگیرند که ضرر و زیانش یک عمر گریبانگیر آنهاست.
از آنجا که پیامبر صلى الله علیه و آله و خانواده او الگوى زنان مسلمان مىباشند، آیه قرآن خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرماید:
یا ایهاالنّبى قل لّازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک أدنى ان یعرفن فلا یؤذین و کان اللّه غفوراً رحیماً.
اى پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو خویشتن را با چادر فرو پوشند که این کار براى اینکه آنها شناخته شوند تا از تعرض و جسارت آزار نکشند براى آنان بسیار بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
در شأن نزول این آیه آمده است هنگام شب موقعى که زنان براى نماز مغرب و عشا به مسجد مىرفتند، بعضى از جوانان هرزه بر سر راه آنها مىنشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مىدادند و مزاحم آنها مىشدند، آیه فوق نازل شد و به زنان دستور داد حجاب خود را به طور کامل رعایت کنند (تا از کنیزان و آلودگان و یهودیان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.
د( سقوط ارزش زن
بدحجابى مقدمه بى بند و بارى و زمینه ساز لذتهاى شهوانى نامشروع است، اگر دخترى ازحجاب بى بهره باشد هرگونه توجهى به او جنبه شهوانى دارد، در نتیجه ارزشهاى راستین او فراموش مىگردد، به همین جهت تا زمانى که جاذبه ظاهرى دارد، مورد توجه است و چون این جاذبه از بین مىرود، احساس غربت، پوچى و پشیمانى مىکند.
آرى بدحجابى ارزشهاى راستین دختران را تحت الشعاع ظواهر جنسىشان قرار مىدهد و آنان را فداى هرزگىها و هوسرانىهاى شیادان مىسازد. بدحجابى ارزش زن را از بین مىبرد و او را تاحد یک کالا پست مىکند، زنى که تن و اندام خود را در معرض دید همگان مىگذارد و آنچه را که به جنسیت او مربوط مىشود به کوچه و بازار مىکشد، در حقیقت مىخواهد با تکیه بر »زنانگى« خویش، جاى خود را در جامعه باز کند نه با تکیه بر »انسانیت« خویش، در واقع او بدین ترتیب اعلام مىکند که آنچه براى او اصل است »زن بودن« اوست نه انسان بودن و نه اندیشه و لیاقت و کارایى او، چنین زنى قبل از هر چیز اسیر خود است. او به مغازه دارى شبیه است که دائماً در فکر تزئین و تغییر دکوراسیون ویترین مغازه است.
این اندیشه به او مجال آرزوهاى بزرگتر را نمىدهد. در این صورت زن نمىتواند با ویژگىهاى اخلاقى، علم و آگاهى و دانائىاش جلوه کند و حائز مقام والایى گردد.
هر قدر زن از شخصیت معنوى و زیبائىهاى درونى برخوردار باشد، به همان میزان خود را از به نمایش گذاشتن زیبائىهاى ظاهرى و جسمانى و خودنمایى و تنآرائى بى نیاز مىبیند و همانگونه که حجاب رمز پاکى و بازیابى شخصیت زن مسلمان است، چنین زنى دیگر در خود کمبودى احساس نمىکند و ارزش خویش را در تنآرائى و خودنمایى و لباسهاى رنگارنگ و حرکات هوسانگیز نمىداند.
در مقابل زنان فاقد شخصیت و بدحجابى که به نمودهاى ظاهرى و تجمل و تنوع مىپردازند و به سراغ اسباب آرایش و زیورآلات جالبتر و کفش و لباس شیکتر مىپردازند، از آن قشر زنانى هستند که از سرمایههاى معنوى محرومند و جمال معنوى، براى آنان نامفهوم است، اینان، کمبود خویش را بدین گونه جبران مىکنند و عطش شخصیتیابى را از این طریق فرو مىنشانند.
ه( زمینهسازى رذایل اخلاقى
بدحجابى منشأ پارهاى از رذایل اخلاقى در باطن فرد مىگردد، »ابتذال در لباس«، »ابتذال در اخلاق« مىآورد و »مدپرستى«، »هواپرستى« را در پى دارد، چه بسیار افرادى که به علت ابتذال در پوشش، دچار بیمارىهاى کبر و غرور و عجب و ریا... مىگردند وچه بسیار کسانى که به خاطر مد پرستى که منشأى جز هواپرستى ندارد، در دام انواع مفاسد و معاصى گرفتار مىآیند.
صادق آل محمد(ص) هنگام بیان ویژگىهاى لباس مطلوب مؤمن، وى را از پوشیدن لباسهایى که رذایل اخلاقى چون عجب و ریا و تکبر و... از آنها پدید مىآید منع مىکند و مىفرماید:
»و لا یحملک على العجب و الریا و التزیّن و التفاخر و الخیلاء فانها من آفات الدّین و مورثه القسوة فى القلب».
«لباست، لباسى نباشد که تو را به گناه خودپسندى، ریا، آراسته نشان دادن، مباهات بر دیگران، فخر فروشى و تکبر آلوده کند، که تمام اینها از آفات دین و موجب سنگدلى است»
از این روایت معلوم مىشود که پارهاى از پوششها چنین خاصیت و پیامدهاى سوئى را به همراه دارند
نظر بدهید
![]() |
شر در مقابل خیر است و خیر در مورد ما انسانها به چیزی گفته می شود که با وجود ما هماهنگ بوده و مایه پیشرفت و تکامل است. شر چیزی است که ناهماهنگ با وجود ما باشد و مایه عقب ماندگی و انحطاط گردد.
خیر و شر بر سه گونه است:
أ) خیر مطلق که هیچ گونه بدی در آن راه ندارد، مانند خداوند که خیر مطلق است.
ب) شر مطلق که هیچ گونه جهت مثبتی در آن وجود ندارد، که چنین چیزی در دار هستی نمیتواند وجود داشته باشد.
ج) خیر و شر نسبی که بین دو قسم بالا است.
از دیدگاه موحّد و خدا پرست، دو قسم امکان وجود دارد:
خیر مطلق و دیگر آنچه خیرش بیشتر باشد اما آنچه شرّ محض یا شرش بیشتر است، امکان وجود آن از سوی خداوند نیست.
شرّ و بدی امری عدمی است، نه وجودی، بدین معنا: کسی که مریض است، مریضی در او همان عدم سلامتی است؛ دروغ گویی همان راست نگفتن است؛ مرگ، عدم زندگی و حیات است وگرنه شر به معنای چیزی که در خارج وجود داشته باشد، بی معنا است. بنابراین شر چیزی نیست تا مخلوق باشد و نیاز به خالق داشته باشد.(1)
از طرف دیگر شرور "نسبی" هستند، یعنی به خودی خود بد نیستند، بلکه وقتی نسبت به چیزی سنجیده می شوند، شر است، به طور مثال گرگ ذاتاً حیوان خوبی است که دارای خلقتی عجیب و یکی از مخلوقات الهی است که باعث تعادل چرخه طبیعت می شود. آن نسبت به ذات خود و مجموع نظام هستی مفید و خیر است. اگر گرگ به درختان، گیاهان و سنگها سنجیده شود، نسبت به آنها هیچ گونه بدی ندارد، لکن نسبت به گوسفند یا انسان شر است.
نیز عقرب و مارهای گزنده که نیش آنها برای جانداران مضر است، ولی برای خودش لازم است. مولوی می گوید:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
پس در عالم، شر و بدی مطلق وجود ندارد. آنچه شر نسبی است، به خودی خود خیر است اما این که چرا خداوند آنها را آفریده است. مصالح و فواید بسیاری می تواند داشته باشد. باید در مجموع جهان هستی سنجیده شود. در نسبت به انسانها می توان گفت هدف این بوده که انسان دلبسته و اسیر زَرق و برق جهان نباشد و آن را جاودانه نپندارد، زیرا دلبستگی مانع تکامل انسان می باشد.
برخی از این شرور و مصائب شکننده تفاخر و غرور انسانها هستند. گذشته از این که شرور دارای آثار تربیتی فراوانی است، مانند شکوفایی استعداهای نهفته، زیرا انسان در پرتو مصائب و مشکلات، قوای ادراکی خود را به کار می اندازد و به قلههای مرتفع علم و آگاهی می رسد.
اگر سختیها و محرومیتها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نمیرفت. شرور در انسان روح مقاومت و پایداری را تقویت می کند و او را در برابر حوادث، صبور و بردبار بار می آورد. طوفان حوادث نمیتواند درخت و جود او را از جا کند. نیز زندگی او را از یکنواختی بیرون می بَرد و او را از غفلت بیدار می کند.(3)
پی نوشتها:
1. عدل الهی، ج 19، ص 216.
2. الهیات و معارف اسلامی، استاد سبحانی، ص 158.
3. برای اطلاع بیشتر به پیام قرآن، استاد مکارم شیرازی، ج چهارم، همچنین تفسیر نمونه مراجع نمایید.
1ـ گرایش غریزی به جنس مخالف :
غریزه یکی از عناصر تشکیل دهنده وجود آدمی است ونقش مهمی در گرایش دو جنس مخالف دارد .
2ـ احساس نیاز ونداشتن پشتوانه عاطفی :
اگر فرد در میان دوستان وخانواده به امنیت روحی نرسد وخانواده نتواند نیاز دوست داشتن ودوست داشته شدن فرد را پاسخ گوید ، او به ارتباطی که این نیاز او را پاسخ دهد ، تن می دهد .
3ـ ضعف اعتقادات وباورهای دینی :
اگر پسـران و دختـران به هیچ یک از آئین ومقررات موجود در دین پای بند نباشند برای روابط خود محدودیتی قایل نمی شوند .
4ـ عدم رشد اخلاقی :
آزاد گذاشـتن فرزند در ایجـاد رابطه با جنس مخالف ویا بر عکس عدم آموزش ارتباط های صحیح و …. می تواند زمینه ساز روابط نادرست باشد .
5ـ حس بی خیالی وشانه خالی کردن از بند تعهدات :
بی انگیزگی وبی تعهدی می تواند عاملی برای ایجاد روابط نادرست باشد چرا که اگر جوان قانون های دینی ، اجتماعی و اخلاقی را فقط مانع بداند ، برای برداشتن آنها اقدام می کند .
6ـ بی برنامگی ،بیکاری ،یکنواختی واحساس حقارت وخودکوچک بینی :
شروع بسیاری از ارتباط ها از روی بیکاری وبرای وقت گذرندان می باشد وگاه دختران وپسران احساس می کنند ادعای داشتن چنین روابطی می تواند آنها را در میان دوستانشان دارای منزلت واحترام کند .
7ـ تعصبات خشک خانوادگی ومحدودیت های بی مورد :
مراقبتهای بی مورد و محدود کننده ، پوشش های محدود کننده اجباری که بدون هیچ توجهی به عنوان لباس رسمی خانواده به فرد تحمیل می شود عدم توجه به بلوغ جسمی وفکری فرزند و گاه ضرب وشتم ها … می تواند زمینه ساز این مساله باشد که جوان به محض رسیدن به رشد خاصی ، این بندها را پاره کرده و خود را از قید تعصبات رها کند .
8ـ تهاجم فرهنگی ، آزادی وعدم نظارت اجتماع :
این عامل به خصوص در سالهای اخیر سهم مهمی در ایجاد روابط نادرست داشته است .
9ـ عوامل سیاسی خط دهی شده از سوی دشمنان :
غافل کردن جوانان ، بی انگیزه کردن آنها ،راحت طلب بار آوردن و بی توجه نمودن آنها به مسائل روز جامعه از اهداف اصلی دشمن است که با فراهم کردن زمینه های فساد وروابط نادرست به این هدف می رسند .
10 ـ فقر :
این عامل یکی از مسائل مهم اجتماعی است که در چند سال اخیر به شدت مورد توجه بوده و می تواند به عنوان یکی از عوامل اصلی ایجاد روابط نامناسب باشد .
آسیب های ناشی از روابط نامناسب بین دختر وپسر
1ـ دید باز جوانان نسبت به اطراف وجامعه ازبین می رود ، جوان همیشه درگیر ارتباطی است که داشته ، دیگر نمی تواند نسبت به مسائل مربوط به جامعه و … با دید باز نگاه کند .
2ـ افکار جوانان منحرف می شود ودیگر آن ذهن سالم را از دست می دهند .
3ـ به خاطر ایجاد زمینه برای چنین روابطی ، آزادی از دیگر جوانان گرفته می شود .
4ـ مقام ها وارزش ها ی انسانی پایین می آید .
5ـ اراده ها سست واعتمادها از بین می رود .
6ـ مانع پیشرفت علم می شود .
7ـ وقت ،هزینه وانرژی زیادی صرف این روابط می شود که در جای مناسب بسیار مفیدند .
8ـ انحرافات اخلاقی در جامعه گسترش می یابد .
9ـ به دلیل سرخوردگی های روحی ،گرایش به اعتیاد رواج می یابد .
10ـ بیماری جدید شیوع می یابند .
11ـ راه تکامل ورسیدن به سعادت بسته می شود .
12ـ کانون های خانوادگی از هم می پاشد .
13ـ بی بند وباری بر اثر فرار دختران و ….. افزایش می یابد .
14ـ کم کاری وسستی در مسئولیت های محوله به آنان ایجاد می شود و..
و در نهایت جامعه با جوانانی روبرو می شود که بر اثر نداشتن اطلاعات وآموزش ، به بیراهه رفته اند .
جایگاه دین و باورهای مذهبی در تنظیم روابط صحیح
اسلام کامل ترین دین است وبرای تمام مسائل زندگی ،اصولی را معین کرده که بسیار شیرین وجالبند . برنارد شاو نویسنده معروف انگلیسی گفته است :" من همیشه نسبت به دین محمد(ص) به واسطه خاصیت زنده بودن عجیبش نهایت احترام را داشته ام به نظر من اسلام تنها مذهبی است که توافق وتسلط بر حالات گوناگون وصور متغیر در زندگی ومواجهه با قرون مختلف را دارد ." (1)
هر چند ظاهر آیات وروایات وتعالیم اسلامی ممکن است سخت گیرانه ومحدود کننده باشد اما با کمی دقت می توان در یافت که تنها راه سعادت ،پیروی از این دستورات است .
اسلام به 3 عامل اصلی که جرقه های برقراری ارتباط را ایجاد می کند تاکید فراوان دارد : نوع نگاه ، نوع کلام ، و نوع پوشش .
نگاه ، قدم اول در ایجاد ارتباط
اسلام نگاه دو نامحرم را به هم حرام می کند ،اکثر فقها ی شیعه قائل به این مساله هستند که نگاه به نامحرم بدون ریبه ولذت یکبار حلال است ( فقط به صورت وسر انگشتان تا مچ دست زن ) وتکرار جایز نیست .
در جامعه امروز با توجه به کثرت ارتباط ها واصل اجتناب ناپذیر ارتباط ، برای گذراندن امورمختلف اداری ، درسی ، و... نمی توانیم منکر هر ارتباطی باشیم وهر رابطه ای را ممنوع اعلام کنیم ؛ ولی باید به مواردی که اسلام مطرح کرده مقید باشیم . در نگاهها ونوع نگاه کردن به نامحرم در زمان صحبت ،ویا انجام کار و .. دقت کنیم تا خدای ناکرده مرتکب گناه نشویم واز طرفی باعث بر قرارای ارتباط اضافه وبه شکل نادرست نشویم وبدانیم نگاه های ناپاک آفت ارتباط ها ست .
ارتباط کلامی؛ قدم دوم
قرآن صریحا به زنان می فرماید : " فلا تخضعن بالقول " یعنی به گونه ای هوس انگیز صحبت نکنید .
پس زنان موظفند در هنگام صحبت کردن با مرد بیگانه از هر نوع صحبتی که موجب لذت نامحرم شود خودداری کنند ، در هنگام سخن گفتن صدای خود را تغییر ندهند وآن را خوشایند نکنند ، خواهران ،در دانشگاهها ،کلاس های درس ، اداره ها ومحیط های کار ،خیابان و.. مراقب باشند تا ارتباط آنها به شکل نادرست تبدیل نشود وعواقب سوء متوجه آنان نشود .
پوشش ؛ قدم سوم
حجاب یعنی پوشش در مقابل نامحرم ، اینجا این سؤال مطرح است که پوشش صحیح چه نقشی در جلوگیری از روابط ناصحیح وسپس فساد های اجتماعی دارد؟
با نگاهی گذرا به جامعه به راحتی می توان نقش پوشش را در این رابطه فهمید دختران وزنانی که با لباس های چسبان وبا رنگ های زننده وانواع آرایش وعطر و … در جامعه حاضر می شوند را ببینید . آیا مرکز نگاههای اطرافیان نمی شوند از این نگاهها فکر می کنید چند نگاه پاک و سالم باشد ؟ تفاوت نگاهها را حتما می بینید . و حتما دخترانی را با این اوصاف - دیده اید که مورد حمله مرد بیگانه ای قرار می گیرند و وقتی با متلک پرانی و… مواجه می شوند عکس العمل نشان می دهند ، وقطعا عده ای ناراحت می شوند پس آنان این وضع را نمی پسندند ولی نوع پوشش آنان موجب تجریک مردان در جامعه می شود .
ایـن مسأله هم قابل ذکـر است که دختران ممکن است بر اثر پوشش نامناسب موجبات تحریک مرد را فراهم کنند و بی آنکه میلی به ارتباط داشته باشند ، مورد حمله گرگان جامعه قرار گیرند .
البته اگر خوش بینانه به این قضیه نگاه کنیم می توانیم بگوئیم که تنها چند درصد از این روابط ( که به این نوع شروع می شوند ) به ازدواج منتهی می شود ( اگر در نظر بگیریم که دختر وپسر در هیچ مرحله ای پا را از حدود و قوانین عرف ، شرع ، اخلاق و وجدان فراتر نمی گذراند )
در ذکر این مطلب نیز ضروری است که زمانی که از ارتباط سخن به میان می آید ، هر نوع تعامل وبرخوردی مد نظر است . و زمانی که سخن از منع روابط به میان می اید منع رابطه سالم دانشجو با همکلاسی ، خریدار از فروشنده ، ونظیر اینها نیست سخن از ارتباط هایی است که بر قرار می شود ، بدون آنکه شرع ، وجدان و عقل ما به عنوان ناظر بر روابط ما قرار گیرد .
حسن ختام کلام خود را کلمات نورانی قرار می دهم باشد که همیشه چراغ راهمان باشد :
" هیچ کس خوشبخت نشد مگر با به پای داشتن ورعایت حدود خداوند وهیچ کس بدبخت نشد مگر با ضایع کردن رعایت آنها " (2)
" اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (عج ) "
1) نظام حقوقی زن در اسلام ـ ص 74 .
2) غررالحکم ـ ج 6 ـ ص 419