پرسش:دلائل امتحان الهی چیست؟ آیا همه مورد امتحان قرار می گیرند و همه به یک میزان مورد سنجش قرار می گیرند؟
پاسخ:از مهم ترین پرسش ها در زمینه آزمایش و امتحان الهی فلسفه آن است. آزمایش خداوند برای کشف مجهول نیست و او نمی آزماید تا پی به مجهولی ببرد، زیرا علام الغیوب می باشد و از همه چیز آگاه است، آن چنان که در قرآن کریم به این معنا اشاره شده است.(1)
از مطالعه آیات و سخن معصومان می توان به دست آورد که دلائل امتحان الهی یکی از امور ذیل است:
1ـ فعلیت بخشیدن و آشکار نمودن استعدادها و قابلیت ها
آدمی در کوران آزمایش الهی همانند سنگ معدنی می ماند که در کوره های آتشین نهاده می شود تا ناخالصی های آن جدا گردد و دُرّ گرانبهای او آشکار شود.
2ـ تعیین غایت و هدف
امتحان همان گونه که برای شکوفایی استعداد انسان در امور دنیایی سودمند است، برای تعیین هدف هم نقش مؤثری دارد، هدف یا جهنم است (که هدف کافران است)، یا بهشت است (که هدف اصلی مؤمنان است) و این هدف با امتحان و آزمایش میسّر می شود.(2)
3ـ تبیین مقیاس پاداش ها و کیفرها
شکی نیست که تنها داشتن صفات درونی، مقیاس پاداش و کیفر نیست، بلکه تا صفات نیک و بد آدمی ظاهر نشود، هرگز نمی توان فردی را به صفات درونی او کیفر و پاداش داد و این صفات به وسیلة رفتارها و کردار آدمی آشکار می گردد و ظهور آن بدون این که انسان در بوته آزمایش و امتحان قرار نگیرد، امکان پذیر نیست.
4ـ تمایز میان پاک و ناپاک و مدعیان حقیقی از مدعیان دروغی
انگیزه دیگری که در آیات بر آن اشاره شده، جداسازی خوب از بد و بد از خوب است، زیرا در جامعه ای که همه گروه ها خود را مدعی اصلاح و نیکوکاری می دانند و به ظاهر از آن دفاع می کنند، بهترین ابزار برای شناساندن چهره واقعی افراد، آزمایش است.(3)
5ـ آثار تربیتی امتحان الهی
امتحان و ارزشیابی افزون بر آن چه ذکر شد، می تواند یک مدرسه تربیتی و سازندگی باشد؛ یعنی در وافع آزمایش های الهی، حلقه ای از زنجیره آموزش و تربیت است که می تواند پایه های موفقیت و پیشرفت انسان را فراهم کند.
آزمایش همگان
در مورد قسمت دوم سؤال که آیا همه مورد امتحان قرار می گیرند، پاسخ مثبت است اما سؤال از این که همه به یک میزان مورد سنجش قرار می گیرند، ظاهراً پاسخ منفی است، بلکه هر فردی امتحان و آزمایشی که متناسب با او باشد دارد؛ بعضی با فقر و گروهی با ثروت امتحان و آزمایش می شوند.
در برخی از روایات آمده است: هر که دینش درست و کردارش نیکو باشد، بلایش سخت است، زیرا خدا دنیا را محل پاداش مؤمن و کیفر کافر قرار نداده است و هر که دینش سست و کردارش ضعیف باشد، بلایش اندک است.(4)
پی نوشت ها:
1. آل عمران (3) آیة 154.
2. عبدالله جوادی آملی، دروس تفسیر، ذیل آیة 144 سورة آل عمران.
3. جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 1، ص 250؛ محمد تقی مصباح، جامعه و تاریخ، ص 430.
4. کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب شدت ابتلاء المؤمن، ج 2، ص 259، ح 29.
نظر بدهید
![]() |
سوال:میزان اعتبار حدیث غدیر چقدر است و معنای ولایت در آن حدیث چیست؟
پاسخ: در رابطه با مساله حج الوداع و غدیر خم ، عین واقعه را به نقل از ترجمه الغدیر ( ج 1، ص 29 - 37 ) تقدیم می داریم . لازم است بدانید که این واقعه و خطبه پیامبر اکرم ( ص ) در آن ، مورد اجماع واتفاق جمیع مسلمانان شیعه و سنی است و جایگاه ویژه ای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان - اعم از عرب و غیر عرب - دارد .در متون اسلامی هیچ روایتی به اندازه این واقعه به حد فوق تواتر نرسیده است واحدی را یارای تردید در آن نیست .
در میان صحابه پیامبر ( ص ) 110 نفر و ازتابعین 89 نفر آن را نقل کرده اند و طبقات راوی آن ، به 360 نفر رسیده است.
شاعران بسیاری نیز این جریان را به نظم آورده اند ؛ از جمله : در قرن اول : امیرالمومنین ( ع ) ، حسان بن ثابت انصاری ، قیس بن سعد بن عباده انصاری ،عمر و بن عاص بن وایل ، محمد بن عبدالله حمیری . در قرن دوم : کمیت بن زیاد، سید اسماعیل بن محمد حمیری ، شعیان بن مصعب کوفی .
در قرن سوم : ابو تمام حبیب بن اوس طایی ، دعبل بن علی بن رزین الخزاعی و درقرون بعد ده ها نفر دیگر .از اهمیت این واقعه ، همان بس که علامه امینی یازده جلد کتاب ارزشمند ( ( الغدیر ) ) را پیرامون این حادثه به نگارش درآورده است .
اکنون این سوال رخ می نماید که اگر این واقعه در میان همه مسلمین ،اجماعی و مورد اتفاق است ، پس اختلاف در چیست ؟ اساس اختلاف برسر همان ماهیت و دلالت این واقعه است
: 1- برادران اهل تسنن اظهارمی دارند که این حادثه عظیم تاریخی و سخنان و تاکیدات پیامبر اکرم ( ص ) ،صرفاً به معنای لزوم ( ( محبت و دوستی ) ) حضرت علی ( ع ) است ، و هیچ دلالتی بر امامت و زمامداری و لزوم پیروی از ایشان ندارد .دلیل آنان نیز آن است که ( ( ولایت ) ) چند معنا دارد و یکی از معانی آن ( ( دوستی ) ) است . بنابراین تا زمانی که به این معنا قابل حمل است ، نمی توان به معانی دیگر آن تمسک جست .
2- دیدگاه شیعه این است که ماهیت این حادثه و سخنان پیامبراکرم ( ص ) ، نصی صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی ( ع ) است و قراین و شواهد حالی ، مقالی و مقامی به گونه ای است که هرگز نمی توان آن را تنها به دوستی و محبت تفسیر کرد .البته باید توجه داشته باشید که شیعه ادله بی شمار دیگری از قرآن و عقل و سنت بر امامت آن حضرت در دست دارد و این مساله یکی از آن ادله می باشد، نه تنها دلیل . در عین حال این رخداد، حجتی قاطع و خلل ناپذیر است و به هیچ روی نمی توان از آن دست برداشت .
دلایل و قراینی که بر صحت دیدگاه شیعه گواهی می دهد، عبارت است :
1- معنای ولایت : لغت شناسان و کتاب های برجسته و ممتاز لغت ،کلمه ولایت را به معنای سرپرستی ، عهده داری امور، سلطه ، استیلا، رهبری و زمامداری معنا کرده اند .در این جا معنای این کلمه را با برخی از مشتقاتش فقط از کتاب های لغت اهل سنت برایتان نقل می کنیم : - راغب اصفهانی می نویسد : ( ( ولایت ؛ یعنی ، یاری کردن . و ولایت ؛ یعنی ، زمامداری وسرپرستی امور و گفته شده است که ولایت و ولایت مانند دلالت و دلالت است و حقیقت آن ( ( سرپرستی ) ) است . ولی و مولی نیز در همین معنا به کارمی رود ) ) ، ( المفردات الراغب ، ص 570 ) . - ابن اثیر می نویسد : ( ( ولی ؛ یعنی ،یاور ...و هر کس امری را بر عهده گیرد، ( ( مولی و ولی آن است ) ) . سپس خودش می گوید : ( ( و از همین قبیل است حدیث ( ( من کنت مولاه فعلی مولاه ) ) ... و سخن عمر که به علی ( ع ) گفت : ( ( تو مولای هر مومنی شدی ) ) ؛یعنی ، ( ( ولی مومنان گشتی ) ) ، ( النهای، لابن اثیر، ج 5، ص 227 ) . - صاحب صحاح اللغ می نویسد : ( ( ... هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد ولی او است ) ) ، ( الصحاح فی لغ العرب ، ج 6، ص 2528 ) . - صاحب مقاییس می نویسد : ( ( .. هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد ( ( ولی او است ) ) ، ( معجم مقاییس اللغ، ج 6، ص ص 141 ) . اکنون با این گفته های مصرحارباب لغت ، چگونه می توان ( ( من کنت مولاه فعلی مولاه ) ) را به ( ( دوستی ) ) صرف معنا کرد و سرپرستی اجتماعی و زمامداری را از آن جدا ساخت ؟!مگر نه این است که ( ( ابن اثیر ) ) لغت شناس معروف عرب و سنی ، خودش تصریح می کند که کلمه ( ( مولی ) ) در روایت ( ( من کنت مولاه فعلی مولاه ) ) از زبان پیامبر ( ص ) و در گفتار عمر در همین معنا به کار رفته است ؟
2- خطاب تند وقاطع الهی : آیا اگر حادثه غدیر صرفاً برای اعلام دوستی حضرت علی ( ع ) بود، آن قدر اهمیت داشت که خداوند به پیامبرش وحی کند، که اگر آن راابلاغ نکنی ، رسالت الهی را انجام نداده ای ؟ خداوند می فرماید : ( ( یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین ) ) ، ( مایده ، آیه 70 ) .
آیا این اخطار شدید اللحن به خوبی نشان نمی دهد که مساله بالاتر از این حرف هااست ؟ البته محبت امیرالمومنین ( ع ) جایگاه بسیار بلندی دارد و یکی ازنشانه های ایمان است ؛ لیکن بحث در این است که این خطبه بنا به دلایل ذکر شده ، قطعاً منحصر به ( ( ولایت محبت ) ) نیست . 3
- دلداری خدایی : در آیه یاد شده ، خداوند پیامبر را دلداری داده ، می فرماید : در راستای اجرای این ماموریت ، خداوند تو را در مقابل توطیه های مردم محافظت می کند ( ( والله یعصمک من الناس ) ) . آیا این مساله نشان نمی دهد که این ماموریت ، مساله مهمی بوده است که پیامبر ( ص ) بیم آن داشته که برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و توطیه کنند؟ آیا فقط با اعلام دوستی حضرت علی ( ع ) جای چنین خوفی بود؟
4- گزینش مکان : آیا این که پیامبر ( ص ) جحفه را - که مکان جدا شدن و انشعاب مسافران است - انتخاب کردند، تاهمگی قبل از انشعاب در سخنرانی آن حضرت حضور داشته باشند و نیزاین که پیامبر ( ص ) دستور دادند کسانی که از آن مکان گذشته بودند برگردند،و صبر نمودند تا کسانی هم که عقب مانده بودند، از راه برسند و ...نشانه چیست ؟ این که دستور دادند که شاهدان به غایبان اطلاع دهند و این ( ( نباعظیم ) ) را به گوش همگان برسانند، دلالت بر این ندارد که مساله ، برای امت اسلامی فوق العاده مهم و حیاتی است ؟ آیا عاقلانه است که پیشوای بزرگ مسلمانان در آخرین سخنرانی برای جمعیت باشکوه حج گزاران و در آن گرمای سوزان ، مسافران خسته و کوفته را گرد آورد و با این تاکیدات ، با آنان سخن بگوید و تنها مقصودش این باشد که بگوید : ( ( علی را دوست داشته باشید ) ) ؟!
5- نزول آیه اکمال : این که پس از اجرای این ماموریت ، آیه نازل شدکه : ( ( الیوم اکملت لکم دینکم و رضیت لکم الاسلام دیناً ) ) ، ( مایده ، آیه 3 ) . آیادلالت بر این ندارد که مساله بالاتر از صرف محبت بوده و آیا فقط با دوستی حضرت علی ( ع ) - نه رهبری و پیشوایی آن حضرت - دین کامل شد وخداوند اسلام را پسندید؟ اگر مساله فقط دوستی و مودت بود، که در این رابطه قبلاً آیه ای نازل شده و از این جهت نقصی در دین نبود ؛ زیرا آیه قل لااسالکم علیه اجراً الا المود فی القربی ) ) ، ( شوری ، آیه 23 ) قبلاً نازل گشته بود.پس نتیجه می گیریم که آیه اکمال ، پیام دیگری را در بر دارد .
6- چراپیامبر ( ص ) در آن حادثه ، به مسایل اعتقادی استشهاد نموده و در کنار آنهامساله ولایت را مطرح کردند؟
7- چرا پیامبر ( ص ) عترت را در کنار قرآن و به عنوان ( ( ثقل اصغر ) ) ذکر نمودند؟
8- چرا پیامبر ( ص ) فرمودند : قرآن و عترت از یکدیگر جدا نمی شوند و فرمودند : امت باید به هر دو چنگ زند؟ آیاصرف دوست داشتن قرآن کافی است یا باید از آن پیروی کرد و آن را امام وپیشوای خود دانست ؟ وحدت سیاق نشان می دهد که در مورد اهل بیت ( ع ) ، نیز باید همین گونه رفتار کرد و آنان را سرمشق ، الگو و پیشوای عملی خود قرار داد .9- چرا پیامبر ( ص ) به مساله ایفای رسالت و سپس به ( ( اولویت ) ) خود بر مومنین انگشت می گذارد و بلافاصله مساله ولایت را طرحمی کند؟ 10
- چرا پیامبر ( ص ) مساله ولایت را سه یا چهار بار تکرار می کند؟این همه تاکید برای چیست ؟
11- چرا پیامبر ( ص ) بعد از این حادثه فرمودند : ( ( الله اکبر ) ) بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و ولایت علی ( ( بعد از من ) ) ؟ نکته مهم در اینجا این است که اگر مقصود از ( ( ولایت ) ) محبت باشد دیگر قید ( ( بعد از من ) ) ، زاید است ؛ زیرا محبت حضرت علی ( ع ) مقید به زمان پس از مرگ پیامبر ( ص ) نیست و بسیارمسخره است اگر منظور پیامبر ( ص ) را این بگیریم که بعد از رحلت من ، علی را دوست بدارید؟ زیرا محبت علی ( ع ) با حیات پیامبر ( ص ) قابل جمع است و این رهبری امام علی ( ع ) است که پس از پیامبر ( ص ) مورد نظر می باشد ؛زیرا در یک زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممکن نیست .
12- چرا بعد ازاین ماجرا، مردم با حضرت علی ( ع ) بیعت کردند؟ مگر دوستی بیعت دارد؟بیعت در لغت به معنای التزام به فرمان برداری و تبعیت است و حتی ابوبکرو عمر نیز با آن حضرت بیعت کرده و هر یک گفتند : ( ( بخ بخ لک یا علی ،اصبحت مولای و مولی کل مومن ) ) .
13- نکته دیگر آن که همه حاضران در آن جلسه از خطابه پیامبر ( ص ) مساله ( ( امامت و پیشوایی حضرت علی ( ع ) ) ) رافهمیدند و بلافاصله ( ( حسان بن ثابت انصاری ) ) از پیامبر ( ص ) اجازه گرفت واشعاری زیبا سرود که در یکی از ابیات آن از زبان پیامبر ( ص ) چنین می گوید : ......... قم یا علی فاننی =رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً یعنی : ای علی !برخیز، خرسندم که تو امام و هادی بعد از من می باشی . ذکر این نکته لازم است که تقریر ؛ یعنی ، سکوت و عدم مخالفت پیامبر ( ص ) در برابر یک سخن یا رفتار در نزد همه مسلمانان - اعم از شیعه و سنی - حجت و جزسنت است . بنابراین اگر مساله غدیر معنایی غیر از امامت داشت ، چراپیامبر ( ص ) سخنان ( ( حسابن بن ثابت ) ) را تایید کرده و او را تشویق فرمودند؟و چرا دیگران اعتراض نکردند که منظور پیامبر ( ص ) ( ( امامت و هدایت ) ) امت نبوده است ؟
14- نکته بسیار جالب توجه دیگر، مساله ( ( جابر بن نضر ) ) یا ( ( حارث بن النعمان الفهری ) ) است . در روایت است که پس از انتشار سخن پیامبر ( ص ) در غدیر خم ، وی نزد پیامبر ( ص ) آمده و عرض کرد : ( ( ای محمد؛ از جانب خدا به ما گفتی شهادت دهیم که جز خدای یگانه پروردگاری نیست و شهادت دهیم که تو پیامبر خدایی و نماز بخوانیم و روزه بداریم وحج انجام دهیم و زکات بپردازیم ما نیز همه اینها را از تو پذیرفتیم ؛ لیکن به این حد راضی نگشتی و پسر عمویت را بر ما برتری دادی و گفتی : ( ( هر که رامن مولای اویم ، این علی مولای او است ) ) . اکنون بگو که این سخن را از پیش خود گفتی ، یا از جانب خدا؟ پیامبر ( ص ) فرمودند : سوگند به آن که جز اوخدایی نیست ، این مطلب از سوی خداوند است . در این هنگام او برگشت وبه سوی اسب خود شتافت ، در حالی که می گفت : خدایا! اگر آنچه محمد ( ص ) می گوید حق است ، پس سنگی بر ما ببار، یا ما را به عذابی دردناک گرفتار کن ! هنوز به اسب خود نرسیده بود که از طرف خدا، سنگی برسرش بارید و او را بر زمین کوبید و جانش را بگرفت . آن گاه این آیه نازل شدکه : ( ( سال سایل بعذاب واقع ، للکافرین لیس له دافع ، من الله ذی المعارج ) ) ، ( سوره معارج ، آیات 1 - 3 ) .
اکنون باید دید چه چیزی در سخن پیامبر ( ص ) نهفته بود که آن مرد خیره سر را بر آشفته کرد؟ آیا اگر صرف مساله محبت ودوستی بود، این همه لجبازی و خیره سری پدید می آمد؟ مسلماً مساله بالاتراز این بوده است ؛ زیرا شخص مزبور از طرفی دلی پر کینه نسبت به حضرت علی ( ع ) داشت و از سوی دیگر، می دید با ولایت آن حضرت ، باید عمری تحت فرمان و رهبری ایشان سپری کند واز سر بی خردی و کبر و کژاندیشی ،مرگ و عذاب را بر ولایت مولای متقیان و فخر کاینات ترجیح داد .برای آگاهی بیشتر ر . ک : الغدیر - متن عربی - ج 1، ص 239 - 246 . 15-
نکته مهم دیگر آن که ، خود امیرالمومنین در روز ( ( شوری ) ) برای اثبات امامت خود، به حادثه غدیر استناد کردند .عامربن واثله می گوید : ( ( در روز شوری باعلی ( ع ) کنار درب خانه ایستاده بودم و شنیدم که امیرالمومنین ( ع ) خطاب به آنان فرمود : من برای شما دلیلی می آورم که احدی نمی تواند بر آن خدشه ای وارد کند .سپس فرمود : ( ( ای جماعت ! - آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به یگانگی خداوند ایمان آورده باشد؟ گفتند : نه . - آیا در بین شما کسی هست که برادری چون جعفر طیار داشته باشد که با ملایک پرواز می کند؟گفتند : نه . - آیا کسی از شما غیر از من عمویی همچون حمزه - شمشیر خداو شمشیر رسول خدا ( ص ) - دارد؟ گفتند : نه . - آیا غیر از من کسی از شماهمسری چون فاطمه ( س ) دختر پیامبر ( ص ) و سرور زنان اهل بهشت دارد؟گفتند : نه . - آیا کسی از شما فرزندانی مانند حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت دارد؟ گفتند : نه . - آیا کسی از شما هست که [ به دستور قرآن ] پیش از نجوای با پیامبر ( ص ) صدقه داده باشد؟ گفتند : نه . - آیا در میان شماغیر از من کسی هست که پیامبر ( ص ) درباره اش فرموده باشند : ( ( من کنت مولاه فعلی مولاه ، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره ، لیبلغ الشاهد الغایب ) ) ؟ گفتند : نه ) ) .
برای آگاهی بیشتر ر . ک : الغدیر - متن عربی -ج 1، ص 159 - 213 .
16- شاهد دیگر آن است که پس از اعلام ولایت امیرالمومنین ( ع ) ، پیامبر ( ص ) چنین دعا کردند : ( ( اللهم وال من والاه ، و عادمن عاداه و احب من احبه ... ؛ خدایا! آنکه علی را به ولایت برگزیند تو ولی او باش و آن که با او به عداوت در آید، با او دشمنی کن و دوست بدار آن که علی را دوست دارد ...) ) ، ( الغدیر، ج 1 ، ص 11 ) [ توجه داشته باشید که این قسمت در متن عربی وجود دارد و در ترجمه ارسالی به خوبی ترجمه نشده است ] .
اکنون به خوبی روشن می شود که اگر مقصود از ولایت ، همان محبت و دوستی باشد، آن گاه دعای بعدی پیامبر که عرض داشتند : ( ( و احب من احبه ) ) تکرار و لغو خواهد بود .بنابراین وجود هر دو سخن نشان می دهد که اینها، دو موضوع متفاوت می باشند و ولایت چیزی برتر از صرف محبت است و البته از لوازم ولایت ، محبت و دوستی ولی است .
با عرض سلام و آرزوی نیکبختی برای شما؛
در صورت داشتن سوال، برای دریافت پاسخ سؤالات و شبهات خود از مرکز ملی پاسخگویی دینی از طریق تماس تلفنى با شماره های 71744 و 7835566 و رصورت نیاز به مشاوره شماره 7835555 با کد قم: 0251 در خدمت شماست. شماره اختصاصی و ملی پاسخگو 09640 بدون هزینه تماس، نیز به عنوان شماره ملی ارائه خدمات این مرکز در سطح کشور در نظر گرفته شده است.
آدرس سایت این مرکز برای گفتگوی زنده، ارسال سوالات و دریافت پاسخ:
و آدرس ایمیل : info@pasokhgoo.ir
همواره در پناه حق موفق باشید؛ التماس دعا .