جواب اول :
در قرآن کریم کلیات احکام و معارف آمده است ؛ ولی تفصیل و تشریح آن را به عهده نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم گذاشته شده است ؛ چنانچه خداوند در قرآن کریم میفرماید :
وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ . النحل / 44 .
و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم ، تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى ، و امید که آنان بیندیشند .
وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ . النحل /64 .
و ما [این ] کتاب را بر تو نازل نکردیم ، مگر براى اینکه آنچه را در آن اختلاف کرده اند ، براى آنان توضیح دهى .
و با آیات فراوانی اطاعت از آن حضرت را برای همه مردم واجب کرده است ؛ از جمله :
وَمَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . الحشر / 7 .
و آنچه را فرستاده [ او ] به شما داد ، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت ، بازایستید
و دهها آیه دیگری که به جهت اختصار به همین یک آیه اکتفا میشود .
مثلاً در قرآن کریم آمده است که «اقیموا الصلاة » ؛ ولی نیامده است که روزی چند وعده نماز بخوانید ، در هر وعده چند رکعت بخوانید ، چگونه بخوانید ، چه سورههایی را بخوانید و ... تمام این موارد به عهده رسول گرامی اسلام صلی الله گذاشته شده است و آن حضرت فرمودند : صلوا کما رأیتمونی اصلی :نماز بخوانید ، همان طوری که من نماز میخوانم .
کتاب المسند ، الإمام الشافعی ، ص 55 و السنن الکبرى ، البیهقی ، ج 2 ، ص 345 و صحیح البخاری ، البخاری ، ج 1 ، ص 155 و ج 7 ، ص 77 و ج 8 ، ص 133 .
کلیات امامت نیز در قرآن در آیات فراوانی آمده است ؛ مثلاً در باره حضرت ابراهیم میفرماید :
إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ . البقره / 124 .
[ خدا به او ] فرمود : «من تو را پیشواى مردم قرار دادم .» [ ابراهیم ] پرسید : « از دودمانم [ چطور ] ؟» فرمود : «پیمان من به بیدادگران نمى رسد » .
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا . الأنبیاء / 73 .
و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى کردند .
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ . المائده / 67 .
اى پیامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ، ابلاغ کن ؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده اى . و خدا تو را از [ گزند ] مردم نگاه مى دارد .
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا . المائدة / 3 .
امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم ، و اسلام را براى شما [به عنوان ] آیین برگزیدم .
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ . النساء / 59 .
اى کسانى که ایمان آورده اید ، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [ نیز ] اطاعت کنید .
و دهها آیه دیگری که کلیات قضیه را کاملاً روشن کرده است . پیغمبر اکرم از همان آغاز رسالت در سال سوم بعثت که مبعوث میشود به انذار قومش : وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ . الشعراء / 214 .
و خویشان نزدیکت را هشدار ده .
روایات صحیح به شهادت بزرگان اهل سنت وارد شده است که در همان جلسه دست حضرت امیر علیه السلام را گرفت و فرمود :وهذا اخی ووصیی وخلیفتی من بعدی .
این خلیفه من ، برادر من ، و وصی من بعد از من است
و بعد از او در فرصتهای مناسب این قضایا را حضرت مطرح کرده است . در آخرین سال عمرشان در غدیر خم در یک مجمع بزرگ بیش از صد هزار نفره مطرح کرده است . بیش از این چطور بخواهد پیامبر اکرم مطرح کند ؟
جواب دوم :
درست است که ائمه در قرآن اسمشان نیامده است ؛ ولی خداوند بوصفه از آنها یاد کردهاند . خداوند در باره امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است :
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ . المائدة / 55 .
ولىّ شما ، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده اند : همان کسانى که نماز برپا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند .
بنابر تصریح بسیاری از علمای اهل سنت ، این آیه در باره امیر المؤمنین علیه السلام نازل شده است . قاضی عضد الدین ایجی ، متوفای 756 در این باره میفرماید :وأجمع أئمّة التفسیر أنّ المراد علی .
المواقف فی علم الکلام ، ص 405 .
پیشوایان و بزرگان در تفسیر قرآن ، اتفاق و اجماع دارند که مراد علی ( علیه السلام ) است .
و سعد الدین تفتازانی نیز تصریح میکند :
نزلت باتّفاق المفسّرین فی علی بن أبی طالب ، رضی اللّه عنه ، حین أعطى خاتمه وهو راکع فی صلاته .
شرح المقاصد فی علم الکلام ، ج 5 ، ص270 .
این آیه به اتفاق مفسران قرآن ، در شأن علی ( علیه السلام ) نازل شده است ؛ آنگاه که انگشترش را در نماز و در حال رکوع به فقیر نیازمند داد .
و نیز علاء الدین علی بن محمد حنفی ، معروف به قوشجی در این باره میگوید :
إنّها نزلت باتفاق المفسّرین فی حق علی بن أبی طالب حین أعطى السائل خاتمه وهو راکع فی صلاته .
شرح تجرید الاعتقاد ، ص 368 .
این آیه به اتفاق همه مفسران در حق علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) ، هنگامی که انگشترش را در حال رکوع و در نماز به سائل داد ، نازل شده است .
و آلوسی نیز میگوید :غالب الأخباریّین على أنّ هذه الآیة نزلت فی علی کرّم اللّه وجهه .
روح المعانی ، ج 6 ، ص168 .
بیشتر اخباریها میگویند : این آیه در شأن و مقام علی ( علیه السلام ) نازل شده است .
آیا این آیه برای اهل حق کفایت نمیکند ؟ آیا لازم بود که خداوند اسم ائمه را تک تک در قرآن میآوردند ؟
جواب سوم :
آیا اگر خداوند در قرآن نام ائمه را نیز آورده بود ، پیراوان سقیفه حاضر بودند که بپذیرند ؟ آیا همانهایی که به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نسبت هذیان دادند و گفتند : ان الرجل لیهجر .
اگر نام حضرت علی در قرآن هم آمده بود ، نمیگفتند :ان جبرئیل قد هجر ؟
یا نستجیر بالله نمیگفتند که خدا هم اجتهاد فرموده و ما هم مجتهد هستیم و این سخن را قبول نداریم ؟
ما معتقد هستیم که حتی اگر نام امام علی علیه السلام هم در قرآن میآمد ، پیروان سقیفه حاضر نبودند که بپذیرند ؛ چنانچه در باره بسیاری از احکام دیگر نپذیرفتند ؛ همانند متعه . مگر در بار? متعه در قرآن آیه صریح نداریم که فرمودند :
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً . النساء / 24 .
و زنانى را که متعه کرده اید ، مَهرشان را به عنوان فریضه اى به آنان بدهید ، و بر شما گناهى نیست که پس از [ تعیین مبلغ ] مقرر ، با یکدیگر توافق کنید [ که مدت عقد یا مَهر را کم یا زیاد کنید ] .
قرطبی میگوید :وقال الجمهور المراد نکاح المتعة الذی کان فی صدر الإسلام .
تفسیر قرطبی ، ج5 ، ص120 و فتح القدیر ، ج1 ، ص449 و تفسیر طبری ، ج5 ، ص18
مراد از این « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ » نکاح متعه است که در صدر اسلام رایج بوده .
و دهها روایت در صحیح بخاری ، از جابر و دیگران آوردهاند که ما در زمان پیامبر متعه میکردیم ؛ حتی به یک مشت گندم
و باز در جایی دیگر نقل میکند :
عن أبی نضرة قال کنت عند جابر بن عبد الله فاتاه آت فقال إن ابن عباس وابن الزبیر اختلفا فی المتعتین فقال جابر فعلناهما مع رسول الله صلى الله علیه وسلم ثم نهانا عنهما عمر فلم نعد لهما .
صحیح مسلم ، ج4 ، ص59 .
من در نزد جابر بن عبد الله بودم ، گفتند عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبیر در موضوع دو متعه [متعه نساء و متعه حج ] اختلاف نظر دارند . جابر بن عبد الله گفت : ما در زمان رسول خدا هر دو را به جا میآوردیم ؛ پس عمر آن دو را نهی کرد و ما هم دیگر پس از آن بجا نیاوردیم .
اهل سنت میگویند که جناب عمر صلاح دید که متعه را حرام کند .
متعتان کانتا على عهد رسول الله ، صلى الله علیه وآله – أنا أنهى عنهما ، وأعاقب علیهما ، متعة النساء ومتعة الحج .
دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود که من آن را حرام میکنم و هر کس انجام دهد ، او را مجازات میکنم : یکی متعه حج و دیگری متعه زنان .
جالب این است که آقای سرخسی حنفی و ابن قدامه حنبلی از شخصیتهای برجسته اهل سنت وقتی به این میرسند میگویند :وقد صح أن عمر رضی الله عنه نهی الناس عن المتعة .
این که عمر از متعه نهی کرده است ، صحت دارد .
متعه این قدر در قرآن به صراحت آمده است و آنها زیر بار نرفتند . اگر نام امام علی علیه السلام هم در قرآن آمده بود ، میگفتند :ان الله تبارک و تعالی قد عین علیاً للإمامة ولکن عمر عزله .
پس حتی اگر اسم ائمه در قرآن هم میآمد ، هیچ ضمانتی وجود نداشت که اهل سنت آن را بپذیرند
نظر بدهید |
• پیامبر(ص) تا سن پنجاه یا پنجاه و سه سالگی غیر از «خدیجه»، همسر دیگری برنگزید.
• همه زنان پیامبر (ص) به جز عایشه بیوه بودند.
• پیش از آن که با پیامبر (ص) ازدواج کنند، یک یا چند بار ازدواج نموده بودند.
• پیامبر(ص) با قبایل انصار ازدواج نکرد.
• همه زنان پیامبر(ص) پس از خدیجه به فاصله بین هجرت تا فتح مکه به عقد پیامبر درآمدند.
• همة زنان آن حضرت پیش از آن که حکم حرمت ازدواج به بیش از چهار زن نازل شود، به عقد پیامبر(ص) درآمده بودند. آیه مربوط به حرمت بیش از چهار زن، در اواخر سال هشتم هجری در مدینه نازل شد و حضرت، پیش از این تاریخ همسران خویش را به عقد خود درآورده بود و پس از این هم خداوند به پیامبرش دستور داد که اجازه ندارد زنانش را طلاق دهد و به جای آنان زنان دیگری برگزیند. (29)
این حکم از احکام اختصاصی رسول گرامی اسلام (ص) است که در جای خود بیان می شود.
پس از ذکر ین نکات، به تفسیر و تبیین حکمت ها و اهداف این ازدواج ها می پردازیم، و برای این امر از نکته های بیان شده کمک می گیریم، زیرا توجه به شرایط فرهنگی آن زمان در این تفسیر ضروری است.
با توجه به آن چه ذکر شد، بدون کوچکترین تردید می توان فهمید که همسرگزینی های پیامبر(ص) جنبه ارضای غرایز نفسانی و خوش گذرانی نداشت، زیرا:
1. اگر پیامبر(ص) در پی ارضای غرایز نفسانی بود، می باید در سنین جوانی به این کار مبادرت می کرد؛ این غریزه از آغاز بلوغ خودنمایی می کند و کم کم قوی تر می شود و از سن سی و پنج یا چهل سالگی رو به کاهش می نهد، در حالی که پیامبر اسلام (ص) تا سن بیست و پنج سالگی همسری انتخاب نکرد و پس از آن نیز با زنی که در گذشته دوبار شوهر کرده بود، و از آن دو فرزندانی داشت و پانزده سال از وی بزرگ تر بود، ازدواج کرد و تا آخرین لحظه عمر این همسر، حدود بیست و پنج سال با وی زندگی نمود، بدون آن که با زن دیگری رابطه زناشویی برقرار سازد و تا سن پنجاه و سه سالگی، جز یک همسر نداشت؛ این در شرایطی بود که تعدد زوجات در آن محیط امری عادی محسوب می شد.
پیامبر (ص) در دورة جوانی، همة آن چه موجب جلب توجه زنان می شود مانند زیبایی، شخصیت فامیلی، شهرت و ... دارا بود. با این همه حضرت در پی کام گیری از زنان نبود و در طول زندگی خویش عفیف و پاکدامن بود. این پاکدامنی و اکتفا به زنی بیوه و بزرگسال در عهد جوانی، با واژه هایی چون زن بارگی و... ناسازگار است.
علاوه بر این، اگر رسول گرامی اسلام (ص) در این باره کوچک ترین ضعفی می داشت، دشمنان آن حضرت برای ضربه زدن به وی، از توسل به آن فرو گذار نمی کردند. پاکدامنی و خویشتن داری پیامبر(ص) به اندازه ای آشکار بود که حتی دشمنان نیز به خود اجازه نمی دادند تا ایشان را به خلاف آن متهم نمایند.
«جان دیون پورت» (30) می گوید: «آیا ممکن است مردی که به شهرت توجهی بسیار دارد، در چنان کشوری که تعدد زوجات عمل عادی محسوب می شد، برای مدت بیست و پنج سال به یک زن قانع باشد، آن هم پانزده سال از او بزرگ تر؟! (31)
2. اگر آن حضرت زنباره بود، باید جهت گیری وی در گزینش همسر رنگ رخسارة آنان می بود و با زیباترین دوشیزگان که در اوان جوانی به سر می بردند، ازدواج می کرد، نه زنان بیوه و یتیم دار. همة زنان پیامبر(ص) ـ به جز «عایشه» ـ بیوه بودند و برخی چون ام سلمه به دلیل بزرگسالی علاقه ای به ازدواج و شوهرداری نداشت. براساس گزاراش های تاریخی، آن حضرت در حالی با «ام سلمه» ازدواج نمود که وی پیرزن بود که به ازدواج رغبتی نداشت و از شوهر درگذشتة خویش فرزند یا فرزندانی داشت. نیز آن حضرت با زینب بنت جحش پنجاه ساله یا با میمونه پنجاه و یک ساله ازدواج نمود.
3. ماهیت زندگی کسانی که با انگیزة ارضای غرایز حیوانی و کامیابی از زنان به ازدواج های متعدد رومی آوردند، این است که به زرق و برق و تجملات و زینت زنان و رفاه و مانند آن رو می آورند، در حالی که سیرة و روش زندگی رسول خدا(ص) خلاف این است. پیامبر(ص) در برابر درخواست همسران خویش درباره زرق و برق زندگی و زینت زنان، نرمشی از خود نشان نمی داد. و آنان را بین ادامه زندگی ساده با پیامبر (ص) و طلاق مخیر می کرد. (32)
علامه سید محمد حسین طباطبایی در این باره می نویسد: «داستان تعدد زوجات پیغمبر(ص) را نمی توان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود؛ چه آن که برنامة ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، با بهتان زن دوستی آن حضرت منافات دارد». (33)
4. دو نفر از زنان پیامبر(ص) کنیز بودند؛ اگر هدف پیامبر از ازدواج، لذت بردن بود، لذت بودن از این دو کنیز بدون ازدواج نیز ممکن بود؛ با این تحلیل ازدواج بی فایده بود.
بنابر آن چه ذکر شد، در تفسیر و تحلیل ازدواج های پیامبر اسلام(ص) جایی برای شهوت گرایی و میل به خوش گذرانی وجود ندارد. اهداف و حکمت این ازدواج ها را باید در انگیزه های غیرنفسانی جستجو کرد که اینک به برخی از این اهداف اشاره می کنیم.
1. اهداف سیاسی ـ تبلیغی
از جمله اهداف ازدواج های پیامبر (ص)، کسب قدرت سیاسی و اجتماعی برای تبلیغ، رشد و گسترش اسلام است.
آن حضرت به دلیل تحصیل موقعیتهای بهتر اجتماعی و سیاسی، و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنی های آنان و حفظ سیاست داخلی و ایجاد زمینة مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب، به برخی از این ازدواج ها روی آورد؛ در راستای این اهداف با عایشه دختر ابوبکر از قبیله تیم، حفصه دختر عمر از قبیله عدی، ام حبیبه دختر ابوسفیان از بنی امیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی اسراییل پیوند زناشویی برقرار کرد. پیوند ازدواج مهم ترین پیوند اجتماعی به ویژه در محیط و فرهنگ عرب جاهلی بود.
در آن محیط که جنگ و خون ریزی و غارتگری رواج داشت، بلکه ـ به تعبیر «ابن خلدون» ـ جنگ، خون ریزی و غارتگری خصلت ثانوی آنان شده بود، (34) پیوند ازدواج بازدارنده از جنگ ها، کارشکنی ها و عامل وحدت و الفت بود. به همین دلیل می بینیم که آن حضرت با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با برخی قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر (ص) دشمن بودند، همانند بنی امیه و بنی اسراییل ازدواج می کند. اما با قبایل انصار که خطر این دشمنی وجود نداشت ازدواج نمی کند.
پیامبر(ص) با قبایل مختلف پیوند خویشاوندی برقرار می کند، به این ترتیب اتحاد و الفت میان قبایل و پیامبر(ص) بیشتر، و دشمنی و کارشکنی آنان نسبت به مسلمانان و دعوت پیامبر(ص) کمتر گردد.
اعراب جاهلی با همه تعصب و لجاجت، خصلتی جوانمردانه داشتند. وقتی در برابر بت سوگند می خوردند، به آن عمل می کردند؛ اگر به کسی پناه می دادند، با همة قبیله از او دفاع می کردند. آنان جنگ با دوکس را ننگ می دانستند؛ جنگ با هم قبیله و فامیل. به این ترتیب پیامبر(ص) با چند قبیله بزرگ فامیل شد و از این راه توانست بررشد و گسترش اسلام بیفزاید.
کوتاه سخن این که ازدواج های متعدد پیامبر(ص) یکی از عوامل رشد و گسترش اسلام در آن محیط به شمار می آمد و به ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی بخشید. با دقت در چند نکته، این سخن را بهتر می توان پذیرفت.
در شرایط سخت و بحرانی، رسول خدا(ص) به ازدواج های متعدد روی آورد؛ به ویژه پس از جنگ احد که نتیجة آن برای مسلمانان بسیار ناگوار بود، پیامبر (ص) پس از این جنگ به چند ازدواج مبادرت کرد.
پس از فتح مکه که نقطة پیروزی درخشان مسلمانان، بلکه نقطة عطفی در تاریخ صدر اسلام محسوب می شود، پیامبر اسلام(ص) دیگر ازدواج نکرد و آخرین ازدواج پیامبر(ص) در جریان عمرة القضا در سال هفتم هجری بود.
رسول خدا با قبایل انصار و مسلمانان مدینه که روگردانی از حمایت پیامبر (ص) در مورد آنان مطرح نبود، پیوند زناشویی برقرار نساخت، «گیورگیو» نویسندة مسیحی می نویسد: محمد ام حبیبه را به ازدواج خود درآورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان، یعنی دشمن اصلی خود شده، از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد. در نتیجه این وصلت، پیامبر(ص) با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان و سایر دشمنان خونین خود، جنبة فامیلی و خویشاوندی پیدا کرد، ام حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه بود. (35)
2. هدف تربیتی
رسول خاتم (ص) حمایت از محرومان و واماندگان را از اصول آیین نجات بخش خویش قرار داد. آیه های قرآن به
گونه های مختلف مردم را به حمایت از واماندگان، محرومان و یتیمان فرا می خواند و رسول اکرم هم در فرصت های مناسب مردم را به این کار خدا پسندانه تشویق می نمود و در عمل برای مردان بیچاره و وامانده در کنار مسجد صفه را بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در اینجا سکنی داد. اما دربارة زنان با توجه به موقعیت آنان، این گونه راه حل ها برای رهایی آنان از مشکلات پسندیده نبود، رسول خدا(ص) برای زنان راه حل دیگری در نظر گرفت؛ آن حضرت از فرهنگ آنان و راه حل چند همسرداری که بازتاب شرایط اجتماعی این منطقه بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشویق نمود که زنان بی سرپرست و دارای یتیم را به فراخور حالشان، با پیوند زناشویی به خانه های خویش ببرند تا آنان و یتیمانشان از رنج بی سرپرستی و تنهایی و فقر مالی و عقده های روانی رهایی یابند.
رسول خدا (ص) تنها با زبان و گفتار مسلمانان را به این امر خدا پسندانه تشویق ننمود، بلکه در عمل نیز به تشویق مسلمانان اقدام نمود و خود در نگهداری از یتیمان و بیچارگان پیشگام شد و زنان بیوه و بی سرپرست و یتیم دار را با پیوند زناشویی به خانة خویش برد و در این کار برای دیگران الگوی پسندیده ای شد.
این بهترین راه برای حل مشکل زنان محسوب می شد؛ چرا که زنان مؤمن بی سرپرست به حکم شرع مقدس اسلام، نمی توانستند به نکاح مردان کافر در آیند. و همچنین ماندن پیش خانوادة خود که کافر بودند، به مصلحت نبود.
آری با دقت و تامل در فرهنگ آن عصر و ارزشهای اسلامی، پیامبر(ص) بهترین راه حل ممکن را برگزید؛ در حالی که دشمنان پیامبر (ص) به رهبری ابوسفیان، تلاش می کردند با طلاق دادن دختران رسول خدا (ص) مشکل اقتصادی پیامبر(ص) را بیشتر کنند، رسول خدا(ص) دختر بیوه ابوسفیان را به خانة خویش برد.
2. رهایی کنیزان
اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله، در جهت آزادی اسیران گام نهاد. رسول خدا(ص) از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران استفاده کرد که ازدواج از جملة آن است. جویریه و صفیه کنیز بودند و پیامبر این دو را آزاد کرد؛ سپس با این دو ازدواج نمود ـ تا به این وسیله مسلمانان بیاموزد که می توان با کنیز ازدواج نمود؛ اول او را آزاد کرد سپس شریک زندگی خویش قرار داد. در ازدواج پیامبر با جویریه بسیاری از کنیزان آزاد شدند.
جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا (ص) قرار گرفت. آن حضرت وی را آزاد و سپس با وی ازدواج نمود. این کار حضرت به الگویی برای یاران و صحابه تبدیل شد و آنان تمامی اسیران غزوه بنی مصطلق را که حدود دویست نفر بودند، آزاد کردند.
بنابراین، یکی از حکمت های ازدواج های متعدد پیامبر (ص) آزادی کنیزان بود. پیامبر(ص) با این کار به مسلمانان یاد داد که می توان کنیز را آزاد و سپس با وی ازدواج کرد.
در این باره گیورگیو دانشمند مسیحی می نویسد: محمد(ص) با جویریه ازدواج کرد؛ یارانش به این عمل با تعجب نگریستند و رفتار پیامبرشان را نپسندیدند، از فردای آن روز عده ای کم کم به اصل اقدام پی بردند و وقتی پیامبر(ص) یاران و جنگجویان را خواست و از آنان سؤال کرد که آیا روا می دانند که پدر زن رسول خدا (ص) برده باشد؟! سپس تمام افراد بنی مصطلق آزاد شدند. (36)
4. نجات زن و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن بستگان مشرک و کافر برخی زنانی که مسلمان بودند، به دلیل مرگ، شهادت یا ارتداد شوهران بی سرپرست می شدند و زندگی برای آنان بسیار مشکل بود و در وضع بسیار آشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه دختر ابوسفیان. رسول خدا(ص) وقتی از مشکل وی با خبر شد، با وساطت نجاشی پادشاه حبشه با وی ازدواج کرد و در حالی که مهریه دیگر زنان پیامبر چهارصد درهم مقرر شده بود، مهریة ام حبیبه را چهار صد دینار، یعنی ده برابر مهریه دیگر زنان قرار داد که این خود نشان می دهد که پبامبر (ص) می خواست با این ازدواج وی را نجات بدهد و از غلتیدن وی به دامن بستگان مشرک و کافر جلوگیری کند و از شدت نگرانی وی، از مصیبت های رسیده بکاهد.
5. طرد سنتی از سنت های غلط جاهلی
در اسلام پسرخوانده حکم پسر واقعی را نداردو زن پسرخوانده بر مرد محرم نیست، در حالی که در جاهلیت احکام پسر واقعی را به پسر خوانده سرایت می دادند و زن وی بر مرد محرم بود، اسلام این حکم را باطل کرد. (37)
رسول خدا (ص) به دستور خداوند سبحان با زینب بنت جحش، همسر مطلقة زید بن حارثه پسر خواندة خود، ازدواج کرد تا مسلمانان به روشنی تمام بدانند که این حکم جاهلی باطل اعلام شده است؛ (38) چه بسا ممکن بود که اگر این ازدواج رخ نمی داد، زیدبن حارثه بعد از رحلت پیامبر(ص) به عنوان پسر پیامبر (ص) مطرح می شد و مسیر وراثت، امامت و خاندان پیامبر تغییر می کرد. ممکن بود که به زید بگویند تو وارث رسول خدا هستی و تو باید خلیفة مسلمانان بشوی یا خلافت حق تو است وبه هر کس می خواهی محول کن ویا... . از جمله فواید این ازدواج، افزون بر جلوگیری از خطر احتمالی مذکور این است که دو حکم و سنت جاهلی را باطل کرد؛ یکی حرمت ازدواج با همسر مطلقة پسرخوانده و دیگری سنت زشت شمردن ازدواج با همسر مطلقه یک غلام آزاد شده.
افزون بر آن چه ذکر شد، می توان امور دیگری را نیز برشمرد که از ذکر آن خودداری می کنیم.
کوتاه سخن این که ازدواج های پیامبر(ص) به دلایلی که ذکر شد، به هیچ عنوان جنبة خوش گذرانی و شیفتگی به جنس مخالف نداشت، بلکه آن حضرت ازاین ازدواج ها اهداف والایی را دنبال می کرد؛ برای نمونه:
ـ ازدواج با خدیجه به دلیل آینده، ایمان و فداکاری خدیجه و بهترین ثمره، این پیوند وجود اطهر صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) و بقای نسل آن حضرت از این طریق بود.
ـ ازدواج با سوده دختر زمعه به دلیل رفع پریشانی و نجات وی از افتادن در دامن قبیله کافر، حفظ ایمان و رهایی از آزار خانواده مشرک.
ـ ازدواج با عایشه به دلیل جلب توجه ابی بکر و تحکیم روابط با قبیله بزرگ تیم.
ـ ازدواج با حفصه به دلیل وصلت با قبیله بزرگ عدی و رفع نگرانی عمر برای بی سرپرستی دخترش حفصه.
ـ با زینب بنت خزیمه ، برای حفظ آبرو و مفتخر شدن وی به مقام ام المومنین؛ چرا که وی از زنان نیکوکار بود، به همین دلیل در جاهلیت وی را ام المساکین (مادر مسکینان). لقب داده بودند.
ـ ازدواج با ام سلمه به منظور جبران زحمتهای وی و رفع نگرانی و سرپرستی از یتیمان او.
ـ با زینب بنت ججش، به دلیل طرد و باطل کردن حکمی از احکام نادرست جاهلی، درباره زنان پسرخوانده.
ـ با جویریه به دلیل تحکیم مبانی اسلام در قبیله بنی مصطلق، آزادی اسیران جنگی به صورت داوطلبانه و تعلیم این روش که می شود کنیز را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود.
ـ با ام حبیبه دختر ابوسفیان، به جهت رفع پریشانی، سرپرستی و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن خانواده مشرک و دشمن با مسلمانان و نیز هدف سیاسی کاستن از دشمنی آنان با مسلمانان.
ـ هدف از ازدواج با صفیه به منظور نجات زن، وصلت با بنی اسراییل، تعلیم این روش که می توان کنیز را آزاد کرد و با وی ازدواج نمود و به گفتة رشید رضا، حکمت عمومی ازدواج های آن حضرت، براساس مصالح و حکمت هایی بود که در انجام ماموریت الهی به آنها نیازمند بود و اگر هدف عیش و نوش و شهوت رانی بود، همانند ملوک و سلاطین امرای جهان، به جای این همه زنان سالخورده و بیوه، از دختران دلربا و زیباروی اختیار می کرد. (39)
نسبت های ناروا به پیامبر (ص) درباره ازدواج های آن حضرت
با توجه به مطالب گذشته به این نتیجه رسیدیم که پیوندهای زناشویی آن حضرت با اهداف و حکمت های والایی همراه بود. اما برخی از خرده گیران از نسبت های ناروا فروگذار نکردند و ضمن خرده گیری، انگیزه های دیگری برای ازدواج های آن حضرت برشمردند.
گوستاولوبون فرانسوی، شرق شناس نامدار در این باره می نویسد: «تنها چیزی که موجب انتقاد از این پیامبر بی نظیر شده است، علاقة او به زنان بود؛ با این که تا سن پنجاه سالگی به همان زن نخستین خود (خدیجه) اکتفا کرده بود، ولی این علاقه در سنین آخر زندگی او آشکار شد، و آن جناب علاقه ای که به زنان داشت، هیچ گاه پوشیده نمی داشت، زیرا از سخنان او است که می فرماید: از دنیای شما سه چیز را دوست دارم، بوی خوش، زنان و نماز که نور چشم من است.
محمد به سن زنانی که می گرفت، اهمیتی نمی داد، زیرا عایشة ده ساله را به همسری گرفت و با میمونه که پنجاه و یک ساله بود، ازدواج کرد. محبت او به زنان چنان بود که روزی چشمش به زن زید که پسر خواندة او بود بیفتاد و میلی از آن زن در دل او پیدا شد، بدین خاطر شوهرش زید آن زن را طلاق گفت که پیامبر(ص) با او ازدواج کند...». (40)
پیامبر اسلام (ص) چهار زن را در یک سال به همسری گرفت و شمار زنانی که روی هم رفته گرفت، به پانزده زن می رسد و در یک زمان شمارة آنان به یازده نفر رسید. اروپاییان خیال
می کنند این شماره زیاد است، ولی در نظر شرقی ها، افراطی در این کار نشده است و اگر پیغمبر (ص) می خواست به روش حکیم ترین و خردمندترین انبیا از نظر کتاب تورات تأسی
می کرد و می باید خیلی بیش از این زن بگیرد... و نیز می نویسد: «باید دانست موضوع تعدد زوجات چیزی نبود که محمد (ص) آورده باشد، بلکه تعدد زوجات چیزی بود که در میان ملت های آسیا با اختلاف های مسلکی و نژادی که داشتند، پیش از آمدن او مرسوم بود و اکنون نیز در میان آن ها شایع است». (41)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
29. عذر تقصیر به پیشگاه محمد، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، ص 35.
30. سوره احزاب، آیه 29.
31. فرازهایی از اسلام، ص 174.
32. ترجمه مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص 286.
33. محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207، به نقل از همسران رسول خدا (ص)، عقیقی بخشایشی.
34. همان، ص 181.
35. سوره احزاب، آیه 4.
36. سوره احزاب، آیه 37.
37. تفسیر المنار، ج 4، ص 370، به نقل از همسران رسول خدا (ص)، ص 77.
38. تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 116 به بعد.
39. همان ، ص 124.
40. سوره نحل، آیه 58.
41. وسایل الشیعه، ج 14، ص 8.
اولا: شرایط سنی که در فرهنگ ما ایرانیان امروزه متداول است، در آن عصر و نزد عرب های آن زمان متداول نبود. بسا اتفاق می افتاد دختران نو رسیده به عقد مردان کهنسال در می آمدند. در این گونه ازدواج ها هیچ گونه خرده گیری و ملامتی وجود نداشت. مانند این که در تاریخ آمده است که عمر از عثمان خواست که دخترش حفصه را به عقد خود در بیاورد در حالی که عثمان حدود بیست سال از عمر بزرگتر بود نیز به ابو بکر که حدود ده سال از عمر بزرگتر بود پیشنهاد ازدواج با حفصه را داد . آری این گونه ازدواج ها در آن فرهنگ پذیرفته شده بود.
و ثانیا : این یکی از دروغ های روزگار است که عایشه در هنگام ازدواج کم سن و سال بود در این مورد گفته اند: پیامبر (ص) عایشه شش یا هفت ساله را به عقد خود درآورد و در نه سالگی با او عروسی کرد ؛ هم سن عایشه در هنگامی که به عقد پیامبر درآمد، بیش از شش یا هفت سال بود؛ هم در هنگام عروسی بیش از نُه سال داشت.
در مورد جملة نخست؛ (سن عایشه در هنگام اجرای صیغه عقد)می گوییم:
اوّلاً : داده های تاریخی می گوید: سن عایشه در هنگام عقد، خیلی بیش از مقدار مذکور بود؛ به چند دلیل:
1- برخی از مورخان مانند ابن قتیبه دینوری نوشته اند: عایشه در سال 57 ، یا 58هجری و در هفتاد سالگی درگذشت(2)؛ پس در سال اوّل یا دوم بعثت متولد شده بود. تاریخ اجرای صیغه عقد را یک ماه پس از درگذشت حضرت خدیجه و بعد از عقد سوده بیان کرده اند(2). حضرت خدیجه در رمضان سال دهم بعثت از دنیا رفت و در شوال همین سال عایشه به عقد پیامبر درآمد(3). بنابراین عایشه در هنگام عقد حدوداً نه ساله بود؛ نه شش ساله.
2- عالمان اهل سنت از پیامبر دو روایت نقل کرده اند: یکی این که فرمود: دخترش فاطمه سرور تمام بانوان جهان است و دیگر این که درمورد عایشه فضیلتی را بیان داشت که دیگر زنان آن فضیلت را ندارند. چگونه می شود وقتی حضرت فاطمه سرور تمام بانوان جهان باشد، عایشه فضیلتی داشته باشد که دیگر زنان حتی حضرت فاطمه از آن محروم باشد؟! بین دو جمله ای که عالمان اهل سنت نقل کرده اند ، ناسازگاری وجود دارد. برخی از آنان همانند «طحاوی» که ناقل آن حدیث هستند، برای رفع ناسازگاری چاره اندیشی کرده و گفته اند: جملة دوم که دربارة عایشه فضیلتی را برشمرده است که دیگر زنان حتی فاطمه از آن محروم است، مربوط به زمانی است که فاطمه کوچک و نابالغ بود؛ یعنی در هنگامی از فضیلت عایشه یاد شد که حضرت فاطمه خردسال بود و آن فضیلت مربوط به افراد بالغ بود. همو می گوید : فاطمه در بیست و پنج سالگی درگذشت(4).
از این دو جمله استفاده می شود که حضرت فاطمه دو سال پیش از بعثت ولادت یافت و عایشه چند سال از حضرت فاطمه بزرگ تر بود. با این وجود اگر عایشه را دست کم سه سال از فاطمه (س) بزرگ تر فرض کنیم، می توان فهمید ولادت عایشه پنج سال پیش از بعثت بود، در این صورت زمانی که به عقد پیامبر درآمد، حدوداً پانزده ساله بود.
3- برخی از سیره نویسان همانند «ابن اسحاق» و «ابن هشام» که پیشگامان سیره نویسی هستند. می نویسند: عایشه بیستمین فردی بود که به پیامبر ایمان آورد. اینان می افزایند : پیش از عایشه خواهرش اسماء و پس از عایشه «خبّات بن اَرَّت» مسلمان شدند. (این امر در حدود سال چهارم بعثت و بعد از علنی شدن دعوت پیامبر رخ داد)، چنان که می افزایند: عایشه در این هنگام به سن تکلیف نرسیده و صغیره بود(5).
صغیره بودن به چه معناست؟ قطعاً به این معنا نیست که دورة شیرخواری را طی می کرده، چرا که در این دوره معقول نیست گفته شود اسلام آورد؛ باید در این هنگام سن عایشه حدی باشد که بتوان این نسبت را به او داد.
سن حضرت علی (ع) را در هنگامی که اسلام آورد، ده تا سیزده سال گفته و یادآور شده اند حضرت در این هنگام صغیر بود، «رجل» نبود. حال دربارة عایشه هم می بایست طوری سخن گفت که معقول باشد؛ یعنی سنش به اندازه ای باشد که بتواند اسلام بیاورد تا بگویند بیستمین مسلمان است ، اگرچه کم تر از سن بلوغ باشد. اگر بلوغ دختران نه سال است، ایشان در هنگام پذیرش اسلام مثلاً هشت ساله باشد. در این صورت هنگامی که به عقد پیامبر درآمد، حدوداً پانزده ، یا شانزده ساله بود، نه شش ، یا هفت ساله.
ثانیا: اگر بپذیریم که هنگام اجرای صیغة عقد، شش یا هفت ساله بود، اجرای صیغه با اذن پدر بود. عقد با رضایت پدرش ابوبکر خوانده شد. چنین عقدی طبق قوانین پذیرفته شده آن زمان، نیز طبق قوانین اسلام، درست و مشروع است، اما اسلام می گوید: انجام امور زناشویی منوط بر این است که دختر به سن بلوغ برسد و خودش به اجرای صیغة عقد رضایت بدهد؛ در این صورت عقد صحیح است وگرنه باطل. بنابراین ، جهت اجرای صیغة عقد اشکالی وجود ندارد که سن عایشه، کم تر از سن بلوغ باشد.
ثالثا: در زمان پیامبر (ص) سن ازدواج دختران در همین حدود، معمولی و متعادف بود. عرب های شبه جزیره خوش نداشتند دختر دیر ازدواج کند و مدت ها در خانة پدر بماند. بلکه می کوشیدند دخترانشان را زودهنگام شوهر دهند و به خانة همسر بفرستند، تا خیالشان آسوده شود. بنابراین ازدواج دختران در سنین کم در ان عصر و زمان پسندیده و متعادف بود و هیچ اشکالی نداشت. اگر پیامبر در این مورد مرتکب اشتباهی می شد و کاری غیرمتعارف انجام می داد، بدون شک دشمنان حضرت سوء استفاده می کردند و آن را برضد رسالت پیامبر به کار می گرفتند. در تاریخ هیچ نشانی نیست که دشمنان قسم خوردة حضرت از این ازدواج برای کوبیدن شخصیتش بهره گرفته باشند، که دلیل است ازدواج حضرت با عایشه برخلاف عرف نبود.
اما در مورد جمله دوم (؛یعنی سن عایشه در هنگام عروسی) می گوییم:
به نوشتة همة مورخان و سیره نویسان عایشه در سال دوم هجری و پس از جنگ بدر به خانة پیامبر راه پیدا کرد و مراسم عروسی برگزار شد. نیز نوشته اند: عقد عایشه در ماه شوال سال دهم بعثت، سه سال پیش از هجرت و عروسی او در ماه شوال در سال دوم هجری رخ داد(6)؛ یعنی بین عقد عایشه با عروسی اش پنج سال فاصله بود. بنابراین اگر عقد عایشه در نه سالگی جاری شد، عروسی اش در چهارده سالگی صورت گرفت اما اگر عقدش در چهارده سالگی بود، ازدواجش در نوزده سالگی رخ داد. بنابراین به هیچ وجه نمی توان پذیرفت در نه سالگی همسر پیامبر شد!
دو نکته:
1- روایاتی که مربوط به کم بودن سن عایشه است، عمدتاً از وی نقل شده است. می دانیم زنان تمایل دارند سن خودشان را کم تر از آن چه هست نشان دهند! شاید کم نشان دادن سن عایشه، ریشه در همین نکته داشته باشد.
2- اگر بپذیریم عایشه در هنگام اجرای صیغه عقد هفت ساله بود، در هنگام عروسی می بایست دوازده ساله باشد، نه نُه ساله، چون بیان شد تاریخ اجرای صیغه عقد، شوال سال دهم، سه سال پیش از هجرت و تاریخ عروسی سال دوم هجری در ماه شوال واقع شد. بنابراین دلیلی ندارد برخی از نویسندگان تفاوت بین تاریخ عقد و عروسی را دوسال قرار دهند.
اظهار شگفتی : جای بسی تعجب و شگفتی است که سیره نویسانی همانند ابن اسحاق و ابن هشام عایشه را در زمرة مسلمانان نخستین قرار دهند و او را بیستمین مسلمان برشمارند اما در جای دیگر بیان دارند که عایشه هفت ساله بود به عقد پیامبر درآمد و در نه سالگی در مدینه به خانه ایشان رفت!(7).
عموم سیره نویسانی که از نظر زمانی بعد از ابن اسحاق و ابن هشام قرار دارند، استناد به سخن ایشان مطالب ضد و نقیضی (که باعث خرده گیری دشمنان می شود) بیان داشته اند، از جمله «ابن قتیبه دینوری» در المعارف می نویسد : عایشه شش ساله بود که به عقد پیامبر درآمد و در سال دوم هجری ، هفده ماه پس از هجرت، در حالی که نه ساله بود وارد خانة پیامبر شد! بعد می نویسد: اودر سال پنجاه و هشتم هجری و در هفتاد سالگی درگذشت(8).
با تأمل در چند جمله مذکور، دو تناقض و ناسازگاری را می توان مشاهده نمود:
یکی ناسازگاری بین سال عقد و سال عروسی که می بایست پنج سال تفاوت داشته باشد، در حالی که در این متن به سه سال کاهش پیدا کرده است.
دیگری ناسازگاری بین سن ازدواج با هفتاد ساله بودنش در سال پنجاه و هشت هجری.
اگر در سال پنجاه و هشتم هجری ، هفتاد ساله بود، معنایش این است که عایشه در سال دوازدهم پیش از هجرت متولد شده باشد ، حال اگر ولادتش در سال دوازدهم پیش از هجرت باشد و در سال دوم هجری وارد خانه پیامبر شد، نتیجه می گیریم عایشه در هنگامی که وارد خانة پیامبر شد و عروسی کرد، چهارده ساله بود، در حالی که در آغاز به جای چهارده سال، نه سال را ذکر کرده است!
راستی چرا این گونه ناهمگون نوشته اند؟ شاید حُبّ و بُغض مذهبی و فضیلت تراشی برای این بانوی نامدار و تأثیرگذار در تاریخ اسلام یکی از عواملی باشد که برخی از نویسندگان به این لغزش روشن گرفتار شده اند؛ چرا که از سویی می خواهند به عایشه فضیلت مسلمانان اولیه را عنایت کنند و از سوی دیگر برسانند که پیامبر از آغاز محبت ویژه ای به عایشه داشت.
اما در مورد ازدواج های متعدد پیامبر (ص) و از جمله ازدواج با پیامبر باید دانست که اصولا هدف آن حضرت ، مسئله شهوت جنسی نبود ؛ زیرا پیامبر در اوج جوانی و کشش جنسی با زنی بیش از سن خود ازدواج می کند و تا سن 55 سالگی ، همان یک همسر را دارد؛بنابراین باید هدف پیامبر را در چیز های دیگر جستجو کرد.
یکی از آن ها هدف سیاسی – تبلیغی بود؛ یعنی با ازدواج موقعیتش در بین قبایل مستحکم گردد و بر نفوذ سیاسی واجتماعیش افزوده شود و از این راه برای رشد و گسترش اسلام استفاده نماید.
حضرت به خاطر دست یابی بر موقعیت های بهتر اجتماعی وسیاسی، در تبلیغ دین خدا و استحکام آن و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنیهای آنان وحفظ سیاست داخلی وایجاد زمینة مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب، به برخی ازدواج ها رو آورد.
در راستای این اهداف پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبکر از قبیله بزرگِ «تیم»، با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ «عدی»، با امحبیبه دختر ابوسفیان از قبیلة نامدار بنیامیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنیاسرائیل پیوند زناشویی برقرار نمود. ازدواج مهم ترین پیوند و میثاق اجتماعی است، به ویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود به جا می گذارد.
در آن محیطی که جنگ و خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلکه به تعبیر «ابنخلدون» جنگ و خونریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود،(9) بهترین عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پیوند زناشویی بود. به همین جهت پیامبر(ص) با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر(ص) دشمن بودند، مانند بنی امیه و بنی اسرائیل، ازدواج نمود. امّا با قبایل انصار که از سوی آنان هیچ خطری احساس نمی شد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنی نداشتند، ازدواج نکرد.
«گیورگیو» نویسندة مسیحی می نویسد: محمد(ص) ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان وسایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و امحبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه شد.(10)
پی نوشت====
1- ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص 134.
2- طبقات الکبری، ج 8،ص79.
3- همان، ص 58.
4- مشکل الآثار، ج 1، ص 47و52؛ سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، ج ،ص264.
5- سیره ابن هشام، ج1،ص234.
6- طبقات الکبری، ج 8، ص 58.
7- سیرة ابن هشام، ج4، ص 214.
8- المعارف ، ص 134.
9- مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج 1، ص 286.
10 محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 207.