شر در مقابل خیر است و خیر در مورد ما انسانها به چیزی گفته می شود که با وجود ما هماهنگ بوده و مایه پیشرفت و تکامل است. شر چیزی است که ناهماهنگ با وجود ما باشد و مایه عقب ماندگی و انحطاط گردد.
خیر و شر بر سه گونه است:
أ) خیر مطلق که هیچ گونه بدی در آن راه ندارد، مانند خداوند که خیر مطلق است.
ب) شر مطلق که هیچ گونه جهت مثبتی در آن وجود ندارد، که چنین چیزی در دار هستی نمیتواند وجود داشته باشد.
ج) خیر و شر نسبی که بین دو قسم بالا است.
از دیدگاه موحّد و خدا پرست، دو قسم امکان وجود دارد:
خیر مطلق و دیگر آنچه خیرش بیشتر باشد اما آنچه شرّ محض یا شرش بیشتر است، امکان وجود آن از سوی خداوند نیست.
شرّ و بدی امری عدمی است، نه وجودی، بدین معنا: کسی که مریض است، مریضی در او همان عدم سلامتی است؛ دروغ گویی همان راست نگفتن است؛ مرگ، عدم زندگی و حیات است وگرنه شر به معنای چیزی که در خارج وجود داشته باشد، بی معنا است. بنابراین شر چیزی نیست تا مخلوق باشد و نیاز به خالق داشته باشد.(1)
از طرف دیگر شرور "نسبی" هستند، یعنی به خودی خود بد نیستند، بلکه وقتی نسبت به چیزی سنجیده می شوند، شر است، به طور مثال گرگ ذاتاً حیوان خوبی است که دارای خلقتی عجیب و یکی از مخلوقات الهی است که باعث تعادل چرخه طبیعت می شود. آن نسبت به ذات خود و مجموع نظام هستی مفید و خیر است. اگر گرگ به درختان، گیاهان و سنگها سنجیده شود، نسبت به آنها هیچ گونه بدی ندارد، لکن نسبت به گوسفند یا انسان شر است.
نیز عقرب و مارهای گزنده که نیش آنها برای جانداران مضر است، ولی برای خودش لازم است. مولوی می گوید:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات
پس در عالم، شر و بدی مطلق وجود ندارد. آنچه شر نسبی است، به خودی خود خیر است اما این که چرا خداوند آنها را آفریده است. مصالح و فواید بسیاری می تواند داشته باشد. باید در مجموع جهان هستی سنجیده شود. در نسبت به انسانها می توان گفت هدف این بوده که انسان دلبسته و اسیر زَرق و برق جهان نباشد و آن را جاودانه نپندارد، زیرا دلبستگی مانع تکامل انسان می باشد.
برخی از این شرور و مصائب شکننده تفاخر و غرور انسانها هستند. گذشته از این که شرور دارای آثار تربیتی فراوانی است، مانند شکوفایی استعداهای نهفته، زیرا انسان در پرتو مصائب و مشکلات، قوای ادراکی خود را به کار می اندازد و به قلههای مرتفع علم و آگاهی می رسد.
اگر سختیها و محرومیتها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نمیرفت. شرور در انسان روح مقاومت و پایداری را تقویت می کند و او را در برابر حوادث، صبور و بردبار بار می آورد. طوفان حوادث نمیتواند درخت و جود او را از جا کند. نیز زندگی او را از یکنواختی بیرون می بَرد و او را از غفلت بیدار می کند.(3)
پی نوشتها:
1. عدل الهی، ج 19، ص 216.
2. الهیات و معارف اسلامی، استاد سبحانی، ص 158.
3. برای اطلاع بیشتر به پیام قرآن، استاد مکارم شیرازی، ج چهارم، همچنین تفسیر نمونه مراجع نمایید.